اکبر هاشمی رفسنجانی با نوشتن نامه به رهبر فرزانه انقلاب و تهدید تلویحی ایشان به اقدامات نامتعارف و آشوبهای خیابانی توسط عدهای اوباش و در حمایت از خاندان هاشمی، خودکشی سیاست کرد.
ایشان با نگارش چنین نامهای عملا خود را مقابل رهبری قرار دادند و سوابق خود را به مقام معظم رهبری یادآور شدند و آن جایگاه و محبوبیت خیالی خود را در جامعه به رخ رهبری کشیدهاند.
هاشمی در این نامه دولت احمدینژاد را مانند دولت بنی صدر معرفی کرده است. البته ایشان در همان روزهای اول دولت هم تحلیلشان چنین بود که این دولت شش ماه بیشتر دوام نخواهد داشت.
رفسنجانی که خود را در این انتخابات شکست خورده تلقی میکند و همچون غریقی به هر گیاه دست میاندازد. شاید تا دیروز عدهای هاشمی را در کنار مقام معظم رهبری میداستند اما امروز مطمئن شدند که هاشمی مقابل ایشان ایستاده است.
هاشمی سخنان رهبر فرزانه انقلاب را فصل الخطاب ندانست و بر خلاف سفارش ایشان به صبوری و سکوت سعی در دامن زدن به این حقیقت دارد و با موجه کردن آشوبهای خیابانی با عباراتی همچون " آتش فشانهایی که از درون سینههای سوزان تغذیه میشوند" خبر از وسعت این اغتشاشات میدهد.
اما آنچه بیش از همه مورد توجه است اقدام هاشمی در این مقطع زمانی است. هاشمی همیشه به گزینه برای رهبری جامعه به خود نگاه میکرده است و اکنون احمدینژاد او را رسوا کرده است و همین مسئله باعث شده تا هاشمی چیزی برای از دست دادن نداشته باشد.
خاندان هاشمی چنان خود را قدرتمند و دارای جایگاه اجتماعی فرض کردهاند که با نوشتن این نامه و رویارویی اکبر هاشمی رفسنجانی و امام خامنهای(حفظه الله)، هاشمی را پیروز این میدان میدانند.
هاشمی قطعا قبل از نگارش نامه به این موضوع فکر کرده است که احتمال دارد احمدینژاد هم رای بیاورد و پرونده هاشمی بیش از پیش رو شود و مسئله حادتر شود و تهدید به اشوبهای خیابانی و دانشگاهی را نیز به همین خاطر در نامه آورده است.
البته از هاشمی هیچگاه انتظار نمیرفت که در چنین شرایطی در پی متشنج کردن جامعه باشد.
نوشته شده توسط :مرتضی::نظرات دیگران [ نظر]