سران اصلاحات بارها گفتهاند، هدف و غایت تلاش آنها این است که اندیشهها و دیدگاههایشان در داخل حکومت پیگیری شود.
مهم نیست که پیگیری این اندیشهها از سوی چه جریان و کدام تریبون باشد. شخص «سیدمحمد خاتمی» این مسأله را بارها به عنوان یک آرزو مطرح کرده بود که گفتمان اصلاحات را یک جریان سیاسی دیگر در برنامهی خویش مطرح کند. حتی زمانی که برخی واژگان مورد استفادهی خاتمی توسط برخی از مقامهای فعلی تکرار شد، او و دوستانش ژست یک جریان پیروز را گرفتند و گفتند، گفتمان اصلاحات نهادینه شده است.
با وقایع پس از انتخابات 22 خرداد امید میرفت که گفتمان غربگرایی و دگراندیشی مجال بروز نخواهد یافت اما در کمال ناباوری یک جریان داخل قدرت، باب مباحثی را گشود که نوعی همداستانی و همسرایی آشکار با فتنه گران بود.
به این دلیل بیسبب نیست که یکی از ناظران خبر میدهد، خاتمی در جلسهیسران مجمع روحانیون نوید داده است، اهداف ما توسط جریانهای درون جبههی اصولگرا پیش میرود یا آنکه «سعید حجاریان» میگوید: «حاکمیّت دوگانه را ما دنبال میکردیم اما اکنون این هدف توسط گروهی دیگر در حال اجراست.»
بنابراین بالاترین خدمت جریان انحراف به جریان فتنه این است که شعارها و اندیشههای فراموش شده یا مدفون شدهیآنها را در قالب و عناوین تازه به صحنه آورد. به طور مثال، مهمترین مسألهی علمای اعلام و مراجع معظم تقلید با اصلاحطلبان این بود که اباحیگری را رواج دادند به این معنا که حساسیّت جامعه و مردم دیندار را در برابر رواج نمادهای بیدینی و یا ضدارزشی از میان بردند اما شش سال پس از سقوط اصلاحطلبان، سفرهی تسامح و تساهل توسط حلقهای از اطرافیان رییس جمهور در حوزههای مختلف فرهنگی و اجتماعی گسترده شده است.
جریان انحراف نیز همانند اصلاحطلبان مدعی است، هیچ مسؤولیتی در قبال اسلامی کردن فضای جامعه ندارد و دریغ، سخنی که تا دیروز از زبان سران اصلاحات شنیده میشد، اکنون اطرافیان رییس جمهور بر زبان جاری میسازند؛ آنها آشکارا اعلام میکنند، مسایل دینی جامعه به ما چه ربطی دارد و مسؤولیت حوزهی ارزشی جامعه به عهدهی علماست.
آنها با بروز هر اتفاقی در عرصهی ارزشهای جامعه، توپ را به زمین حوزهی علمیّه یا سازمان تبلیغات اسلامی، مساجد، منابر و حتی صدا و سیما میاندازند. حتی تناقضاتی که در این زمینه در نگرش اصلاح طلبان وجود داشت، اکنون در اندیشهی جریان انحراف نیز به چشم میخورد.
در این تناقض، جریان انحراف از یک سو حوزههای دینی را مسؤول حفظ سیمای ارزشی جامعه میشمارد و از سوی دیگر برای کند کردن سلاح امر به معروف میگوید: «نباید به جوان و جامعه امر و نهی کرد؛ جوان و جامعه خود راه سعادت را میشناسد و نیازمند هیچ نسخهای نیست.»
به این صورت حضور و وجود روحانیّت و پیشگامان هدایت جامعه را زیر سؤال میبرد. این که هر آنچه مردم پسندند حقیقت همانجاست، اندیشهای است که سر از اومانیسم در میآورد که به نظر میآید یکی دیگر از وجوه مشترک دیدگاه جریان انحراف و اصحاب فتنه است. سخنی که دیروز شاید از زبان امثال «عطا مهاجرانی» شنیده میشد، اکنون از دستیار لیدر جریان انحراف در مرکز میراث فرهنگی شنیده میشود که: «چه کسی میگوید موسیقی حرام است؟»
با این محاسبه میتوان دریافت، چرا برخی از بزرگان میگویند، جریان انحراف، تداوم اصلاحات است؛ در لباس و لوای گروهی جدید. هر دو گروه، نهادهای انقلابی، بزرگان دینی و به کل نظام ارزشی را متهم میکنند که نشاط و شادابی جامعه را سلب میکند. مدیر منصوب جریان انحراف در میراث فرهنگی میگوید: «میخواستیم جشن مهمانی نوروز را برگزار کنیم، بیانیّه دادند که اسلام در خطر است. بگذارید مردم شاد باشند و به شادی بپردازند؛ این قدر به مردم سخت نگیرید. اسلام دین آزادی است.»
نوشته شده توسط :مرتضی::نظرات دیگران [ نظر]