من 48 سال دارم و يکي از شاگردان ابراهيم ميرزايي بودم در سال 1355 زماني که در باشگاه تاج نظام اباد کلاس کونگ فو داشت. از همان سالها تا پس از پيروزي انقلاب تقريبا بطور مرتب هرجا که ايشان کلاسي داشت من هم انجا بودم مثل سالن حجاب که اواخر کار بود وتا اخر مسير يا خط چهارم پيشرفت کرده بودم.يکي از حرفهاي عجيبي که بعد از انقلاب شروع به طرح ان کرده بود اين بود "ما شما را به عالم پيامبران راهبري خواهيم کرد"وهمان موقع ما با ايشان درگيري لفظي پيدا کرديم واز ايشان مي خواستيم منظور خود را بروشني بيان کندولي ايشان دايما طفره ميرفت. درواقع ميتوان گفت از همان زمانها افکار انحرافي داشت ولي مجال مناسبي براي طرح انها پيدا نمي کرد.نظير همين چيزي که آقاي سروش مطرح مي فرمايند.البته ابراهيم ميرزايي حرفهاي عجيب وگنگ زياد ميزد مثل اين"راههايي به شما خواهيم آموخت که مي توانيد هر قدر بخواهيد شهوتراني کنيد بي انکه در خود ذره اي احساس سستي وضعف کنيد"ولي ان حرف قبلي از همه مفتضح تر و شرم آورتر بود.متاسفانه اکثر شاگردان همه سخنان ايشان را دربست ميپذيرفتندچون اولا ايشان از فن بيان پرقدرتي برخوردار بود و در ثاني با اين حرفها احساس شخصيت ميکردند .به هر حال حقيقت اين است که مثل بسياري از مکاتب من درآوردي ومنحرف فرقه اي که ايشان ابدا کرده هم سست و بي منطق است وهم در صورتي که تدبيري انديشيده نشود زيانهاي بسياري را متوجه قشر پاک وجوان خواهد کرد.