متن شكوائيه از دکتر احمدينژاد
باسلام و تحيات، احتراماً به استحضار ميرسد که شخصي به نام محمود در يک مناظره تلويزيوني، همه ما را پشتبند هم رديف کرده. نامبرده که ديکتاتور است، به ما تهمت زده و ما را تلويحاً متهم به دزدي کرده، اين در حالي است که در لغت، ميان دزدي، سرقت و اختلاس تفاوتهاي عديدهاي وجود دارد و يک چيز ديگر؛
اين شخص در آن مناظره متهم به بداخلاقي است. نامبرده بعد از بسمالله الرحمن الرحيم و دعاي فرج هرچي ناسزا بوده، بار ما کرده. اين ماجراجوي فريبکار خلافکار خرافاتي خيالپرداز در ادامه ناسزاهاي خود، همينطور فحش بار ما کرده و خب؛ از آنجا که وي پنهانکار، خودمحور، سطحينگر و قانونگريز است و در ضمن ديکتاتور هم هست، اين چيزها را به ما گفته و اگر مسلماني از اين غصه دق کند، بايد سريعاً وي را به بيمارستان منتقل کرد.
جناب قاضي! در جمع ما هتک حرمت واقعشدهها از استوانه انقلاب تا مکعب مستطيل نظام و ذوزنقه متوازيالاضلاع وجود دارد و محمود اين همه را به هيچ گرفته و نامزد طرفدار ما را به چيز چيز انداخته، جنايتي بزرگ، بدعتي خطرناک و ضايعهاي بس اسفانگيزناک.
جناب قاضي! ما مظلومان برخلاف ادعاي آقاي محمود، زندگي بسيار چيز و درآمد ناچيزي داريم. رانندههاي ما همگي سادهزيستند. سرايدار خانه ما ساده زندگي ميکند. خدمتکار منزل ما بسيار زندگي فقيرانهاي دارد. باور بفرماييد که در کاخهاي اشرافي ما خبري از تجملات نيست. ما در زندگي پرزرق و برقمان اصلاً بريز و بپاش نداريم، آن وقت اين آقا محمود مردمفريب، جلوتر از ديکتاتورها، بداخلاقي انتخاباتي کرده و هنگام صحبتهاي آقاي چيز، در حال تبسم ديده شده و اين برخلاف نص صريح قانون اساسي است.
آقاي قاضي! آقاي محمود براي ما در دنيا آبرو نگذاشته. يا اين چيز، سفرهاي استاني، برداشته شهرستانيها را پررو کرده. بعد گفته مدرک خانم آقاي چيز، قلابي است. بعد به کرباسچي گير داده و او را چيز کرده، آن هم همان کرباسچي كه در فيلم کروبي براي فقرا اشک ريخت و اين خود بيانگر سادهزيستي آقاي کرباسچي است.
قاضي محترم! پسران ما اگرچه قبل از انقلاب، بچهسال بودند اما از همان زمان وضعشان خوب بود. ما حتي يکي از آقازادههايمان از قبل تولد، ميلياردر بود و اين هيچ ربطي به چيز ندارد. ماها کلاً جد اندر جد خرپول بوديم. هدايتي بايد پيش ما لنگ بيندازد. يا اين صفايي چيز. خب، فراهاني از نوادگان قائممقام است و از همان زمان قاجار، وضعش توپ بوده و اصلاً به احمدينژاد چه مربوط که ما از کجا اين همه چيز به دست آوردهايم؟!
اي قاضي محترم! يا به پرونده ما رسيدگي ميکني يا از تو هم شکايت کنيم؟ ديگر حوصلهات را نداريم... آهان، اين آقاي محمود، مگر مارکوپولو است که اين همه سفر ميرود؟ يا به ما ميگويد که از بيتالمال، سوءاستفاده کردهايم. اين دروغ است. ما از بيتالمال، استفاده شايد کرده باشيم اما خدا به سرشاهد است که سوءاستفاده نکرديم. استفاده که اشکالي ندارد.
هي قاضي! تا چهارتا ليچار بارت نکرديم، احمدينژاد را ميبري زندان و الا هر چيزي ديدي از چشم خودت ديدي و خودت که زور ما را ميداني... فعلاً باي... راستي، مشکلي چيزي نداري که؟! ما در راه اسلام، پولهاي زيادي خرج کردهايم. البته از بيتالمال نبوده. ما کلاً خرمايهايم. ملتفتي که؟ آهاي! گفته باشيم اگر بعد از اين شکايت کسي بازداشت شد يا مورد عنايت قرار گرفت، آن يک چيز ديگر است و ربطي به اين شکايت ندارد. گفته باشيم.