با مروری بر اوضاع و احوال کشور و اتفاقات پیش آمده، متوجه میشویم کسانی که قصد اجرای انقلاب مخملین و رنگین در کشور داشتند با یک سیاست دو محوره جلو آمدند و سعی داشتند این مدل را از حالت تئوری خارج کرده و در صحنه عمل به نمابش بگذارند.
یک طرف این مدل برد و طرف دیگر آن باخت که صحنهگردانان برای هر دو احتمال برآورد داشتند.
آنان برای احتمال "برد" که بهترین حالت بود چنین برآورد میکردند که با "برد" جریان منتصب به میرحسین موسوی در انتخابات صاحب قدرت خواهند شد و ریاست قوه مجریه و زیر مجموعه آن را بر عهده میگیرند و همانگونه که میرحسین موسوی نیز در مصاحبههای گذشته خود اعلام کرده بود با آمدن جوانان به خیابانها بسیار راحت اختیارات رهبری را محدود میکرد.
آنان به خوبی میدانستند برای اجرای انقلاب رنگین باید سلطه پذیری جامعه ایرانی از طرف آمریکا و جوامع غربی همراه باشد و البته این هژمون هم اگر در بستر اندیشهای چون لیبرال دموکراسی نباشد، پایدار نخواهد بود. چرا که اندیشه غرب برای مقابله با اسلامگرایی همین لیبرال دموکراسی است.
غربیها به خوبی دریافتند که باید چنان برنامهای برای موسوی بنویسند که اگر احتمال دوم یعنی "باخت" هم محقق شد بازهم از موقعیت پیش آمده استفاده کنند. فلذا طرح اغتشاش برای احتمال دوم را آماده کردند.
البته اغتشاشها باید هدفدار حرکت میکرد. آنان پس از باخت باید همه چیز را زیر سئوال میبردند و عدم مشروعیت همه را اعلام میکردند و این کار آسانی برای آنان نبود و راهی جز آشوب و اغتشاش نداشتند.
در نتیجه با به خیابان کشیدن برخی افراد ناآگاه سعی در عملی کردن این تئوری داشتند و دارند. یکی از دلایلی که تاکنون نیز این آشوبها بصورت کم و بیش ادامه دارد همین زیر سئوال بردن ارکان نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران است.
باید در نظر داشت راهی که دشمن آغاز کرده است قطعا در انتخاباتهای آینده نیز ادامه خواهد داشت اما به قول رهبر فرزانه انقلاب احمقها خیال کردهاند اینجا هم گرجستان است.
نوشته شده توسط :مرتضی::نظرات دیگران [ نظر]