سفارش تبلیغ
صبا ویژن


:: پایگاه‌های منتخب ::

:: لینکستان::



87/4/11 11:53 ص

نشسته بود وسط کوچه، کنار بچه‌هایش گریه می‌کرد.
موسی پرسید: چرا گریه می‌کنید؟
زن گفت: تو هم مثل بقیه می‌پرسی و می‌روی؟
موسی دوباره پرسید و زن جواب داد: بچه‌هایم بی پدرند، گاومان مرده ،به نان شب محتاجم.
ایستاد کنار کوچه شروع کرد به نماز خواندن.
زیر لب چیزهایی گفت، چوب را برداشت و زد به گاو.
حیوان خودش را تکانی داد و بلند شد.
مرد آرام آرام می‌رفت بین جمعیت.
-توعیسی بن مریم هستی؟
مرد گفت: عیسی بن مریم نه موسی بن جعفر




نوشته شده توسط :مرتضی::نظرات دیگران [ نظر]