اخوانالرضوان با حمله به دفتر شرکت صهیونیستی نستله در تهران اعلان موجودیت کرد، و اندکی بعد با موفقیت صفحهی وب این شرکت را پایین آورد. این اتفاقات نهایت یک رشتهی چند ساله از اعتراضات و پیگیریهای مسالمتآمیز دانشجویی نسبت به حضور رسمی این شرکت صهیونیستی در ایران و سهلانگاری مدیران مسئول نسبت به این امر در عین منویات رهبر انقلاب و مستندات صریح قانونی بود.
این اجتهاد از آن است که حزبالله انقلاب اسلامی را باور دارد و نه آن را به سرانجام رسیده میداند و نه به انتها رسیده؛ این گونه با تعریف انقلاب اسلامی به مثابهی جریان مستمر برانداختن رویههای غیراسلامی مستقر و بنای منطق و معماری توحیدی آرمانی، نتیجه آن خواهد بود که اجتهاد و نقد رویههای موجود و رسیدن به رویههای تازه، ذاتی انقلاب است.
صدر اجتهاد انقلابی، امام امت است که در هرمی معرفتی بر بستری از آگاهی و تحلیل و اطاعت این براندازیها و برساختنها را تا آحاد حزبالله سریان میدهد و حرکت انقلاب اسلامی را استمرار میبخشد. با این همه این اجتهاد در مراتب پایینی خویش گاه با اجمال و ابهام همراه میشود و این همان چیزی است که از آن گاه به تدبیر انقلابی تعبیر میشود و گاه به استناد به بند میم وصیتنامهی حضرت روحالله، قدس الله سره الشریف، و مواقعی به تفسیر و تأویل منویات و بیانات رهبری، و زمانهایی به بصیرت و زمانشناسی و گاه به احساس تکلیف شخصی.
منشاء اتخاذ این رویه آن است که حزبالله سنگینی بار استمرار انقلاب را همواره بر دوش خود میبیند و در عین حال منطق مستقر و رویههای معمول گاهی کشش انقلابی لازم را ندارند، یا گاه حتا به نحوی انقلابناباور و ضدمنطقی توسط دیگرانی صورتبندی شدهاند، و در نهایت با روح و عمق منویات و اجتهاد رهبر و کلان انقلاب اسلامی و آرمانهای آن همخوانی ندارند، و ناگزیر باید به اجتهاد از آنها عبور کرد.
این البته واضح است که کلیت این مراتب اجتهاد را نمیتوان نفی کرد؛ تأکیدات صریح امام امت بر لزوم بصیرت و تحلیل نیروهای حزبالله و حمایت از رفتارهای اجتهادی ایشان چون فتح لانهی جاسوسی، یا تأیید برخورد با وادادهگی و مماشات هستهای دولت رفرم، و در رأس همهی اینها سپردن سالهای خطیر جنگ به اجتهاد جوانهای انقلابی همه نشان از این دارد که این مراتب مشروع اجتهاد مایهی حیات و حرکت هموارهی انقلاب اسلامی بوده است. با این همه، این اجتهاد همچون هر امر انسانی دیگر خالی از خطا نبوده است و مثلاً باز این خود رهبر بود که دانشجویان حزباللهی را از برخورد اجتهادی با تجمعات و سخنرانیهای مخالف بر حذر میداشت.
با این تفسیر در عین ذاتی دانستن امر اجتهاد در نسبت با انقلاب اسلامی، این سئوال مطرح است که هر یک از مراتب هرم حزبالله مجاز به چه مرتبهای از اجتهاد هستند و ملاک حجیت هر یک از این اجتهادات و استناد آن به اجتهاد و رأی رهبر انقلاب چیست؛ نیز مرز میان اجتهاد صائب و خطا کجا است و چه کسی داور این میدان است؟
پاسخ به این سئوالات نه منحصر به کسانی است که رویههای خشونتبار و فراقانونی را میآزمایند که تمام آحاد حزبالله که بنا به اجتهاد خود از آراء رهبر و آرمانهای انقلاب به فعالیتهای عقیدتی، علمی و عمرانی مشغول هستند نیز باید برای این پرسشها پاسخی درخور داشته باشند.
حال زمانی که تعدادی دانشجو با اطلاعاتی دینی در حد احکام فردی، و بیاتصال مستمر و معنادار با روحانیت و با استناد به ترجمهی فارسی پارهای احادیث مجهولالحال یا بریدههایی از بیانات رهبری میخواهند دست به اجتهاداتی بزنند که گاه در رتبهی اجتهاد و افتای شرعی است، چه قضاوتی میتوان داشت؟
شرکتهای اینتل، نوکیا و پپسی همه کم و بیش به اندازهی شرکت نستله صهیونیستی هستند. با این همه در شرایط فعلی احتمالاً چارهای از استفاده از محصولات اینتل نداریم، چه مثلاً شرکت دیگر تولیدکنندهی تراشههای پردازندهی رایانه - ایامدی - نیز صهیونیستی است. چشم پوشیدن از محصولات نوکیا شدنی اما همراه با دردسر است. محصولات پپسی اما از اضافات زندهگی ما است و کنار نهادن آن جز صاحبان این صنایع ضرری را متوجه کسی نمیکند. حال باید پرسید که ما بر مبنای کدام روششناسی و کدام اجتهاد و با کدام استناد، به این نتیجه رسیدهایم که باید دفتر شرکت نستله را آتش بزنیم که از لحاظ میزان الزام ما به آن جایی میان نوکیا و پپسی است؛ این به آن معنا است که به راستی چرا ما به دفتر پپسی حمله نکردیم و چرا به دفتر نوکیا حمله نمیکنیم؟
از سوی دیگر حتا در دوران پیش از استقرار حکومت اسلامی هم رویههای خشونتبار همواره با استفتاء و اجازهی علمای دین و مجتهدان انجام میشده است و حال میتوان پرسید مرجع و روحانی فعلی اخوانالرضوان شیعی کیست؟
با این همه باید پذیرفت زمانی که رسانهی ملی حزباللهیها را عدهای مزاحم تلقی میکند و حتا برنامهسازی برای متدینین جامعه را به دست خرافهسازها و بینمازها سپرده باشد، و با جریانهای منتقد به بیاعتنایی و حذف برخورد میکند، یا نیروی مقاومت به عنوان عمدهترین چارچوب سازماندهی نیروهای بسیجی، همت حزبالله را به قطره انداختن و نهال کاشتن و جمعآوری زباله از ارتفاعات مصروف داشته باشد، واضح است که جریان سیال حزبالله، متکی بر اجتهاد خویش و در جایی دیگر با منطقی به ظاهر نامعمول به حرکت خود در تحقق منویات رهبر و آرمانهای انقلاب ادامه دهد.
نیز آن هنگام که برخورد با متهمان و مفسدان اقتصادی در لفافهای از اما و اگر در جریان باشد، یا دستگاه امنیتی و قضایی با دلایلی واهی به سادهگی روحانیت عدالتخواه را به حبس بسپارد، و همآن شبکهی مفسد سیاسی و اقتصادی آرمانهای انقلاب را با تساهل با شرکتهای صهیونیستی سودا کرده باشد، طبیعی است حزبالله در این نامعادلهی تهی از منطق روشهایی را بیازماید که بیوساطت منطق قضات و سیاستمدارها و دستگاه امنیتی، رأساً به تصفیهی حساب با صهیونیستها بپردازد.
برداشت آخر از این اتفاقات، اهتمام به خشم و تلاش در بازسازی رویههای خشونت در میان حزبالله در تکمیل امکانات عمل جریان مذهبی، در عین اصالت دادن به گفتمان معرفتی و علمی حاکم بر نسل حاضر حزبالله است.
اتفاقاتی چون زلزلهی بم یا غائلهی دراویش گنابادی یا جریان ریگیها و خیلی پیش از اینها، غائلهی کوی دانشگاه تهران، به ما نشان داد که در سالهای پس از جنگ در عملیات سخت دچار ضعف شدهایم و در صحنهی عمل ،عملاً، فاقد برنامه، سازماندهی، مهارت و پشتبانی لازم هستیم.
در حالی که جریان حزبالله بعد از واقعهی 14 اسفند 1359 تقریباً دیگر هیچ گاه صحنهی درگیریهای خیابانی را به صورت مطلق به حریف واگزار نکرد و مغلوب ایشان نشد، این که تجمعات اخیر ما در برابر سفارتهای خارجی طی تاکتیکهای ابتدائی ضدتجمع ناجا شکسته میشود و حتا کار به جایی میکشد که فرماندهی هتاک میدان به ضرب خواهران محجبه میپردازد و ما تماشاچی هستیم، یا این که بسیج دانشجویی دانشگاه شهید شریف واقفی توانایی مقابله با اعتشاش و اهانت گروهک منحلهی دفتر تحکیم در مراسم تدفین شهدای گمنام را ندارد، از این است که در سالهای پس از جنگ و روزهای حاکمیت دولت رفرم به موازات آزمودهگی در برخوردهای نرم با منازعات، تواناییهای سخت خویش را به مقادیری از دست دادهایم و گاه حتا در به کار بستن این روشها دچار تردید و دودلی هستیم.
بسیاری از نیروهای حزبالله قواعد درگیری خیابانی را نمیدانند؛ نه میتوانند با کمین خوردن خود مقابله کنند و نه میتوانند برای حریف کمین پهن کنند؛ از نبرد چریکی و زندهگی در شرایط سخت تنها در خاطرات خواندهاند؛ از انفجارات، نقشهخوانی و جنگ شهر سر در نمیآورند. توانایی رهبری یک دستهی عملیاتی را ندارند، و پیچیدهترین عملیاتی که انجام دادهاند اردوکشی سفر زیارتی راهیان نور بوده است. نسل فعلی ما کم و بیش از تذکر لسانی به قانونشکنان دچار خجالت است و در برخورد با خانمی که در خودرو روسری از سر انداخته به جای آن که بتواند فریاد بزند، آرزو میکند در چهارراه بعدی پلیس ارشاد در انتظار باشد.
البته از سویی دیگر این اهتمام به خشونت میتواند بازگشت بیمبنا به راهحلهای سرراست و سطحی باشد؛ استمراری از دلزدهگی از فعالیتهای نظری و یا بیاعتقادی به کار بلند یا عادت به عملگرایی بسیط و صریح. این گونه مثلاً میتوان این سئوال را مطرح کرد که فرای اعتراضات دانشجویی و پیش از آتش زدن دفتر آن شرکت صهیونیستی، این گروه و دیگران درگیر با آن جریان آیا از هیچ راهکار کلان، پیچیده و بلند تبلیغی، حقوقی، سیاسی و حتا اقتصادی در ناکار کردن حریف استفاده کردهاند؟ یا این که پس از عبور از یک سری عملیات مدنی کوتاهمدت و احساس بیفایده بودن آنها، گزینهی نهایی خشونت را انتخاب کردهاند؟
با همهی اینها، با پذیرش خشونت مشروع به عنوان یکی از مؤلفههای عمل حزبالله، برگزاری پرطرفدار دورهای عملیات ویژه و استشهادی، ظهور هکرهای سبز (اسلامی)، باور به نیاز ورود نیروی ضدچریک مردمی در بلوچستان و اعلان موجودیت عناوینی چون سپاه سلمان یا اخوانالرضوان همه به این معنا است که ما در دل جریان محوری و فراگیر انقلاب معرفتی و نهضت نرمافزاری به بازتولید گفتمان سخت سالهای پایانی دههی شصت پرداختهایم و در پی آنیم تا در استمرار انقلاب اسلامی دایرهی کاملی از امکانات عمل از بحثهای نظری، تا محصولات رسانهای، تا رویههای مدنی تا اقدامات عمرانی تا عملیات سخت را در برابر داشته باشیم.
منبع: خوشههای خشم (البته با کمی تغییرات)
نوشته شده توسط :مرتضی::نظرات دیگران [ نظر]