برای شناسایی رفته بود که زخمی.آوردنش عقب. زخمش عمیق بود. هلیکوپتر هم برای انتقال مجروحین آماده بود. مجروحها را یکی یکی سوار میکردن ولی به این بنده خدا محل نمیذاشتند. هر کسی از کنارش رد میشد چپچپ نگاهش میکرد و چیزی زیر لب میگفت. فرمانده گردان از کنارش رد شد. شناختش. چندتا از بچهها را صدا زد و گفت: اینم سوار کنید از بچههای اطلاعاتعملیات خودمونه فقط لباسش را با لباس عراقیا عوض کرده.
بیچاره هرجا رفته بود خواستگاری جواب رد بهش داده بودن. خسته شده بود و دیگه جایی نمیرفت. شاید بدش نمی آمد یه دختری پیدا بشه و بیاد خواستگاریش.
دلش خیلی چیزها می خواست ولی جرأت گفتنش را نداشت.
وقتی مجروح بود وصیت کرد برایش حجله خوبی بسازند و بگذارند لا اقل یه هفته سر کوچه باشه. اما از شانس بدش خانم پرستار او را نجات داد . . .
او هنوز هم خیلی چیزها را می خواهد. اما حالا حیا می کند و خیلی چیزها را نمی گوید . . .
نوشته شده توسط :مرتضی::نظرات دیگران [ نظر]
بعد از رادو بلاگ تا پلاک خدا خواست و خدمت سردار علی بنی لوحی از همرزمان شهید حاج حسن خرازی رسیدیم. ایشان هم لطف کردن و از علمدار شدن شهید خرازی گفتن که من از زبان ایشان می نویسم:
«جنگ بعد از عملیات رمضان سخت شد و در عملیات خیبر به اوج خود رسید. عراقیها هر موقع دور میخوردند و کم میآوردند از سلاح شیمیایی استفاده میکردند. حاج حسین در عملیات خیبر از جان مایه گذاشت. در اوایل عملیات سمت پاسگاه زید با یکی از یگانهای ارتش عملیات فریب انجام داد و بعد با لشکر امام حسین (ع) آمد سمت جزایر مجنون همراه لشکر 27 حضرت رسول(ص) و درعملیات اصلی شرکت کرد و نیروهای خود را عاشورایی به صحنه درگیری با دشمن آورد.
در عملیات خیبر در طلاییه آتش خیلی سنگین بود. در سنگر فرماندهی هم کسی اطلاع درستی از وضعیت بچهها نداشت. یک لحظه دیدیم حاج حسین رفت روی خاکریز کنار بچهها. روحیه بچهها صد برابر شد، اما یک دفعه انفجار همه را به هم ریخت. بچهها خودشون را به محل انفجار رساندند. هیچکس باور نمیکرد دست حاج حسین قطع شده باشد و او در آنجا علمدار شد. به قول خودش: «خواستند ملائکه الله مرا به عالم بالا ببرند، هنوز دل از دنیا نکنده بودم، فقط همین اندازه لیاقت داشتم.»
حاجی بعد از قطع شدن دستش کار کردن با دست چپ را شروع کرد. تمرین امضا، بستن فانسقه، تمرین تیر اندازی و خیلی کارهای ریگر. برای تیراندازی هم کلاش تاشویی که تغییراتی در آن داده شده بود در اختیار حاجی گذاشتند تا با ان تیر اندازی کند. حاج حسین بعد از قطع شدن دست راستش تمرینات بیشترب به لشکر داد و لشکر را برای عملیات بدر اماده کرد»
نوشته شده توسط :مرتضی::نظرات دیگران [ نظر]
صیاد شیرازى از معدود نظامیانى بود که از بدو ورود خود به ارتش طاغوت در زمان رژیم شاهنشاهى سعى مىکرد براساس اعتقاد مذهبى خود عمل کرده و در ماههاى اوجگیرى نهضت اسلامى مردم ایران، تلاش مىکرد با پیروى از دیدگاههاى حضرت امام خمینی(ره) در مسیر حرکت انقلابى مردم ایران قرار گیرد. او در آن هنگام از افسرانى بود که در مرکز توپخانه اصفهان، مشغول به کار بود. در این مرکز تلاش مىکرد افکار انقلابى را در بین همکاران خود مطرح و آنها را به همسو شدن با مردم دعوت کند.
بلافاصله بعد از پیروزى انقلاب اسلامى صیاد تمام توان خویش را براى ایفاى نقش موثر در ارتش جمهورى ایران به کار بست. در آن زمان که ساختار کشور از رژیم شاهنشاهى به نظام جمهورى اسلامى تغییر یافت، نیاز داشت با رویکرد جدیدى به مجموعه ارتش نگاه کرد و از این روى وجود نظامیانى همچون صیاد شیرازى در بدنه ارتش اهمیت زیادى مىیافت تا بتوانند به جهتگیرى ارتش به سمت خواستههاى مردم و ماموریتهاى متفاوت با دوران رژیم گذشته کمک کنند. انقلاب اسلامى ایران که با وحدت کلمه مردم و رهبرى الهى و بدون هیچگونه وابستگى و ارتباط با قدرتهاى بزرگ حاکم بر جهان و با شعار فراگیر “نه شرقى نه غربى جمهورى اسلامی” پا به عرصه وجود نهاده بود موجب تغییر توازن قوا در منطقه حساس خاورمیانه شد. از اینرو برخى کشورهاى بزرگ و قدرتمند مانند آمریکا و انگلیس که منافع خود در ایران را از دست داده بودند نمىتوانستند یک حکومت مستقل در ژئوپلیتیک حساس مانندایران را تحمل کنند بنابراین تلاش کردند با برخورد با این نظام نوپا به اشتراک و وحدت منافع دست یابند و تمامى ترفندها و تجارب استعمارى خود را در نطفه خفه ساختن انقلاب اسلامى بهکار گیرند. در این زمان که رژیم بعثى عراق هم نگران گسترش یافتن افکار انقلاب اسلامى در میان مردم آن کشور بود و از سوى دیگر کینه شدیدى از ایرانیان در سینه داشت، سعى کرد با استفاده از تشکیل گروههایى همچون احزاب دموکرات و کومله، سرزمین کردستان را آماج حملهها و تهاجمهاى مسلحانه و کشت وکشتار بىرحمانه خود قرار دهد. در چنین شرایطى شهید صیاد شیرازى از جمله فرماندهان ارتشى بود که با اعتقاد کامل به مقابله با چنین برنامهاى در کنار سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در کردستان حضور یافت. در آن هنگام بسیارى از گروههاى به ظاهر سیاسى مانند منافقین سعى داشتند تا ارتش را از مقابله با تحرکات ضدانقلاب در استانهاى مرزى کشور برکنار نگه دارند. صیاد شیرازى با درک عمیق از ریشههاى خارجى حوادث کردستان در کنار شهیدان بزرگى همچون بروجردى و شهید ناصر کاظمى و سایر فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى در کردستان حضورى فعال یافت و موفق شد با فرهنگ بسیجى و با کمک سپاه به مقابله با گروههاى بىریشه ضدانقلاب بپردازد.
او عمیقا معتقد بود با فرهنگ و روحیه بسیجى که هدیه بزرگ امام(ره) به ملت سلحشور ایران بود، مىتوان با دشمنان خارجى و ایادى زبون داخلى آنان جنگید و به همین دلیل بود که او در رفتار و گفتار خود چنین روحیهاى را بروز مىداد و از اینرو نزد اطرافیان خود محبوبیت خوبى کسب کرده بود.
او که ابتدا از سوى رئیس جمهور وقت، بنىصدر مورد تشویق قرارگرفته بود وقتى که دیدگاههاى متفاوتى درباره چگونگى برچیدن فتنه گروههاى مسلح در کردستان را از خود بروز داد از سوى بنىصدر غیرقابل تحمل شد و همین مسئله باعث گردید تا صیاد از ارتش برکنارشود و براى مدت چهار ماه بنا به دعوت سپاه در ستاد مرکزى سپاه مستقر شده و به همکارى آموزشى با سپاه پاسداران انقلاب اسلامى بپردازد.
در تابستان سال 1360 پس از برکنارى و عزل بنىصدر از فرماندهى کل قوا بر تحرک نیروهاى نظامى در جبهههاى جنگ بهطور چشمگیرى افزوده شد و راه براى فعالیت و ایفاى نقش افرادى همچون صیاد شیرازى گشوده شد. در این زمان صیاد از سوى شهید محمدعلى رجایى به ارتش فراخوانده شد و با اعطاى دو درجه به وى به فرماندهى همزمان دو لشکر 64 ارومیه و 28 سنندج منصوب شد و عملا فرماندهى یگانهاى ارتش در شمال غرب کشور را بر عهده گرفت. در طول مدت حدود یک ماه و نیمى که او در شهر ارومیه مستقر شد، سعى داشت با سپاه پاسداران انقلاب اسلامى ارتباط نزدیکى برقرار کرده و از این طریق ارتش را در کمک به سپاه براى برچیدن بساط گروههاى مسلحى که از طرف صدام حمایت مىشدند، بهکار گیرد. در این زمان سردار شهید مهندس مهدى باکرى فرماندهى عملیات سپاه استان آذربایجان غربى را بر عهده داشت و سپاه ارومیه طرحى را براى بیرون راندن گروههاى مسلح غیرقانونى تهیه کرده بود و برنامهریزىهاى لازم را هم براى انجام عملیات گستردهاى علیه احزاب مسلح موردحمایت رژیم بعثى صدام انجام داده بود، بنابراین در تابستان سال 1360 سپاه آذربایجان غربى موفق شد با همکارى نیروهاى محلى کرد و همدلى و حضور برادران لشکر 64 و ناحیه ژاندارمرى آذربایجان غربی، شهر اشنویه را از دست حزب دموکرات خارج کرده و آن را آزاد سازد. در این هنگام صیاد شیرازى که علاقه زیادى به حضور در صحنههاى عملیاتى داشت، به همراه شهید آبشناسان و شهید مهدى باکرى در معیت فرمانده سپاه ارومیه از آن شهر آزادشده بازدید به عمل آوردند و مطمئن شدند همدلى نیروهاى مسلح مىتواند موفقیتهاى عظیمى را به همراه آورد.
در 30 شهریور سال 1360 و درست یکسال پس از آغاز جنگ تحمیلی، صیادشیرازى از سوى فرمانده معظم کل قوا، حضرت امام خمینی(ره) به فرماندهى نیروى زمینى ارتش منصوب شد. او بلافاصله از ارومیه راهى تهران و سپس جبهههاى جنوب گردید و در این منصب در عملیاتهاى پیروزمند ثامنالائمه، طریقالقدس، فتح المبین و بیتالمقدس حضور داشت. یاد فاتح بزرگ فتحالمبین و بیتالمقدس فراموشناشدنى است چرا که فتحالمبین و بیتالمقدس از یادنرفتنى است. عملیاتى که سرنوشت جبهههاى اسلام علیه کفر را به پیروزى رقم زد و مسیر و روند جنگ تحمیلى را در مسیر پیروزى ارتش اسلام قرار داد.
در دوران 5 سالى که او این سمت را بر عهده داشت تلاش کرد سازمان موجود ارتش را به یک سازمان فعال که با فرهنگ اسلامى انقلاب تطابق داشته باشد سوق دهد. به همین جهت از فکر ایجاد قرارگاههاى مشترک عملیاتى با سپاه پاسداران انقلاب اسلامى استقبال کرد. نام قرارگاه کربلا براى همکارى مشترک ارتش و سپاه انتخاب شد و صیادشیرازى همیشه از آن بهعنوان یک “ترکیب مقدس” یاد مىکرد. در این قرارگاه فکر و ابتکارات و روحیات برادران سپاهى با فکر و دانش نظامى برادران ارتشى با هم مطرح شده و در نهایت یک سلسله عملیات موفق با عنوان کربلاى 1 تا کربلاى 12 طراحى و با اجراى آنها دشمن از سرزمینهاى اشغالى عقب رانده شد. شهید صیادشیرازى براى تقویت ستاد طراحى قرارگاه کربلا، دانشکده فرماندهى و ستاد ارتش را تعطیل و استادان آن را براى طرحریزى عملیات به جبهه جنوب فراخواند. بنابراین براى برنامهریزى براى هر عملیاتى ابتدا از سوى طراحان ارتش و سپاه طرحهاى جداگانهاى تهیه مىشد و آنگاه در قرارگاه مشترک کربلا، این طرحها مورد بحث و بررسى قرار مىگرفت و طرح نهایى که طرح قرارگاه کربلا بود یعنى ارتش و سپاه بر محتواى آن توافق داشتند به مرحله اجرا در مىآمد.
در 18 اردیبهشت 1366 با پیشنهاد رئیس شوراى عالى دفاع و موافقت امام خمینی(ره) به درجه سرتیپى ارتقاى مقام یافت. در مهرماه سال 1368 به درخواست رئیس ستادفرماندهى کل نیروهاى مسلح و موافقت مقام معظم رهبرى و فرماندهى کل قوا به سمت معاونت بازرسى ستاد فرماندهى کل نیروهاى مسلح منصوب شد.
امیر شجاع سپاه اسلام در شهریورماه 1372 با حکم فرماندهى معظم کل قوا به سمت جانشین رئیس ستاد کل نیروهاى مسلح منصوب گشت. تیمسار سرتیپ صیاد شیرازى در 16 فروردین 1378 همزمان با عیدخجسته غدیر با حکم مقام معظم فرماندهى کل قوا به درجه سرلشکرى نایل آمد.
عمر با برکت او در عرصه نبرد فرهنگى و نظامى سپرى شد. سالها در هر نماز و نیمههاى شب از خداوند رستگارى و شهادت را طلب مىکرد، همواره در مسیرى گام بر مىداشت و فعالیت مىکرد که ضمن ثمربخش بودن تلاش بىپایانش آثار مفید و ارزشمند زحماتش جاودانه باقى بماند. او هرگز به لذات و زر و زیورهاى دنیا و سرگرمىهاى زودگذر آن دل نمىبست و کلیه اعمالش در جهت رضاى خدا بود.
سینه ستبر تاریخ مالامال از خاطرات حیات وممات مردان مردى است که روحشان فراتر از زمان و عرصه فراخ زمین تنگتر از قلب سرشار از عشقشان بوده است. عشق به یگانه هستىبخش که اشتیاق لقائش آرام از جسم و جان آنها گرفته و سر سودایىشان را همواره بر آستان داشته است.
بانگ جرس به گوش مىرسد و پرستویى دیگر عزم کوچ کرده است. باز هم شقایقى بدرقه شد. باز هم در شهادت باز شد و شهید دیگری. در چنین روزى باز تهران از بوى عطر لاله پر شد.
مردى از قبیله خورشید بال گشود تا بیکرانها، هم او که عمرى را با شهیدان گذرانده بود، حال نداى تمامى آن شهیدانى را که صدایش مىکردند امروز پاسخ گفت. این بار دست خدا گلى چید که به بودنش عادت کرده بودیم، از او که بوى شهدا را استشمام مىکردیم.
امیر کمنظیر ارتش اسلام، سپهبد على صیادشیرازى یکى از پروبال سوختگان وصال نور است که لباس زیباى شهادت زیبنده قامتش و کمترین مزد اخلاص، فداکاری، ایثار و پروانگى اوست. سردار سرافراز جبهه توحید و بسیجى آشناى جبهههاى افتخار و شرف و نور این جهادگر عرصههاى پیکار و شیر بیشه شجاعت، ایثار و عاشق بىقرار، اسوه اخلاص و استقامت با صدق و صفا، پس از عمرى جهاد خالصانه و جانبازى در خطوط مقدم دفاع از اسلام و ولایت با پیکر خونین و چهره رنگین به دیار معشوق شتافت و شهید شاهد جوار قرب حق گردید.
صیاد لحظههاى عشق و ایثار، بسیجىوار از همان روزهاى آغازین پیروزى شکوهمند انقلاب خونبار اسلامى سینهاش را در مقابل جبهه نفاق و تزویر و ترور سپر کرد و با خون دل و عرق جبین به پاسدارى از حرمت خون شهیدان سرافراز انقلاب سفر عشق را آغاز نمود. بازى روزگار اینگونه بود که از میان آن همه خاک و خون در جبهههاى حق علیه باطل بگذرد و اینجا در تهران غریبانهتر از غریبانگان دشت کربلا به دست منافقین به درجه رفیع شهادت نایل شود.
روح بلند و سرفرازش صبح روز 21 فروردین ماه 1378 در سن 55 سالگى به آسمانها پر کشید و به آرزوى دیرینه خویش که همانا شهادت در راه معبود و وصال معشوق بود نایل گشت. بوسه بر تابوت حامل پیکر مطهر آن شهید والامقام توسط قلب تپنده امت اسلام، رهبر معظم انقلاب اسلامى حضرت آیتالله العظمى خامنهاى (مدظله العالی) اوج تجلیل از مقام شامخ این شهید عاشق و سردار عشق و تمام شهیدان گلگونکفن انقلاب اسلامى و دوران دفاع مقدس است که آرى نیز امام شهیدان خمینى کبیر بر بازوان پرتوان و دشمنشکن آنان بوسه مىزد.
انگار همین دیروز خیابان شهید قدوسى و خیابانهاى منتهى به ستاد کل نیروهاى مسلح صحنه وداع ملت با سردارى بود که مردم، او را در دلهایشان جاى داده بودند. شهر شهیدان، تهران در فراق شهید صیاد شیرازى یکپارچه شور و اشتیاق و وفادارى بود و مردم اعم از زن و مرد، پیر و جوان و کوچک و بزرگ در این وداع باشکوه شرکت کردند.
و اما بهشت زهرا، قطعه 29 محل دفن فرماندهان شهید نیروى هوایى در سال 78 شاهد حضور بسیارى از همرزمان شهید صیادشیرازى و پرسنل نیروهاى نظامى وانتظامى بود که در فقدان فرمانده دلاور خود عزادارى مىکردند.
تهیه وتنظیم : روابط عمومى ارتش جمهورى اسلامی
نوشته شده توسط :مرتضی::نظرات دیگران [ نظر]
از آنجایی که در موقعیت عملیاتی فتح المبین راوی نبود تصمیم گرفتم کمی در موردش توضیح بدهم. البته اگر توضیحات ناقص بود بگذارید به حساب اینکه من هم مثل خیلی از شما ها در زمان جنگ در کسوت نوزادی بودم.
عملیات فتح المبین رمز عملیات: یا زهرا (س)
ارتش عراق در تاریخ 17/11/1360 به تنگه چزابه حمله کرد تا جبران تاثیرات روحی و روانی ناشی از شکست در عملیات های ثامن الائمه و طریق القدس باشد و همچنین در اجرای عملیات های بعدی ایران تاخیر ایجاد کند.
از طرف دیگر ماهیت تحرکات نظامی عراق در تنگه چزابه برای سپاه سریعا مشخص شد و بلافاصله کلیه تلاش های ایران در منطقه عمومی غرب رودخانه کرخه با هدف اجرای عملیات آغاز شد. محسن رضایی فرمانده وقت سپاه استخاره می کند و در جواب استخاره سوره فتح می آید و عملیات را فتح المبین نام گذاری می کنند.
آزاد سازی منطقه غرب رودخانه کرخه می توانست ضمن انهدام نیروهای دشمن، شهرهای شوش، اندیمشک، دزفول و پایگاه چهارم شکاری را از برد آتش توپخانه دشمن خارج سازد. علاوه بر این با موفقیت در این عملیات مناطق و تاسیسات مهم منطقه شامل سایت و رادار، جاده اندیمشک-اهواز و چاه های نفتی ابوغریب از برد توپخانه و یا اشغال نیروهای دشمن خارج می شد.
متعاقب تلاش هایی که در زمینه طرح ریزی، مهندسی و پشتیبانی انجام گرفت، سرانجام در تاریخ 2/1/1361 عملیات فتح المبین آغاز شد و طی یک هفته کلیه مواضع دشمن منهدم و منطقه به طور کامل پاک سازی شد. اسارت 17000 تن از نیروهای دشمن نشان دهنده میزان موفقیت عملیات و مهم تر از آن فروپاشی اردوگاه دشمن بود. در این عملیات غنائم بسیاری از جمله 165 قبضه توپ و 320 دستگاه تانک و نفربر دشمن به دست رزمندگان افتاد و مقادر زیادی از تجهیزات عراقی ها منهدم گردید. در این عملیات نیروها از سه شیار حرکت کردند. المهدی، شلیکا و شیخی. در مرحله اول در شیار المهدی چند گردان سپاه به کمین عراقی ها در سنگرهای لانه روباهی برخوردند و در آنجا همگی به شهادت رسیدند و این موضوع باشد تا گردان های دیگری به این منطقه اعزام شوند.
مهمترین ویژگی و نتیجه کلی عملیات در دو زمینه قابل مشاهده است. نخست اینکه عملیات فتح المبین نمایش جنگ فراگیر مردمی بود. بدین معنا که در سازمان رزم سپاه با تشکیل تیپ و قرارگاه تحول جدی ایجاد شد و تیپ های اصلی سپاه همچون تیپ 8 نجف اشرف، تیپ 14 امام حسین(ع) و تیپ 25 کربلا هر کدان یک گردان زرهی در اختیار داشتند. همین مسئله علاوه بر فراهم نمودن زمینه افزایش جذب و بکارگیری نیروهای مردمی و برتری قوای ایران بر عراق، امکان فرماندهی و کنترل و هدایت را به نحوی مناسب فراهم ساخت. تحمیل وضعیت جدید به دشمن دومین نتیجه مهم در این عملیات بود. تاکتیک ویژه عملیات فتح المبین در طرح مانور-عملیات با توجه به زمین منطقه و آرایش دشمن در نظر گرفته شد. آرایش قوای دشمن بر تنگه رقابیه و تپه های عین خوش متکی بود و نزدیکی به این نقاط می توانست تمام جبهه دشمن را متزلزل کند. به همین دلیل با پیشروی نیروها در محور قرارگاه قدس و تصرف عین خوش تعادل دشمن به هم خورد و با پیشروی در محور قرارگاه فتح و تصرف تنگه رقابیه تیر خلاص به دشمن شلیک شد. در نتیجه با پیروزی در عملیات فتح المبین ذهنیت و باورهای دشمن از توانایی هایش در هم شکسته شد. اگر تا پیش از این عملیات دشمن تصور می کرد با تکیه بر نیروهایش قادر به حفظ مواضع اشغالی خواهد بود با شکست در این عملیات این باور هم درهم شکست و اندیشه عقب نشینی از همین زمان در ذهن دشمن شکل گرفت.
در عملیات فتح المبین 100 گردان پاسدار و بسیجی وارد صحنه شدند.
نوشته شده توسط :مرتضی::نظرات دیگران [ نظر]
نوشته شده توسط :مرتضی::نظرات دیگران [ نظر]