:: پایگاه‌های منتخب ::

:: لینکستان::



86/11/28 12:40 ع

صهیونیسم، به جنبشی گفته می ‏شود که خواهان مهاجرت و بازگشت یهودیان به سرزمین فلسطین و تشکیل دولت یهود است. صهیونیسم، همانند شووینیسم (ناسیونالیسم افراطی) است که با خوار شمردن ملت‏ها و نژادهای دیگر و با غلوّ در برتری خود، در پی دست‏یابی به قدرت سیاسی است. این جنبش، در نیمه اوّل قرن 13 شمسی/نیمه دوم قرن 19 میلادی در اروپا، پا به عرصه حیات گذاشت؛ ولی واژه صهیونیسم، نخستین بار توسط تئودور هرتصل‏ ( بینانگذار صهیونیسم) به کار رفت و سپس ناحوم ساکولو - مورّخ صهیونیست - در کتاب «تاریخ صهیونیست» از آن سخن گفت. ادامه مطلب...



نوشته شده توسط :مرتضی::نظرات دیگران [ نظر]

قوم یهود به علت دیدگاه مذهبی خود همواره بدنبال فرصت های تجاری و اقتصادی بوده اند و لذا با مهاجرت های متعدد به دنبال حوزه های اقتصادی پر سود بوده اند. این دیدگاه باعث شده در طول تاریخ، یهود تنها قومی باشد که دارای سرزمین واحد نباشند و در تاریخ معاصر شاهد اشغال سرزمین فلسطین هستیم. یهود با ایجاد عملیات روانی و بهره گیری از پشتوانه کشورهای قلدر جهان بدنبال تثبیت خود به عنوان ملت و صاحبان فلسطین هستند. تا قبل از اشغال فلسطین همواره شاهد نفوذ یهود در کشورها و ملت های مختلف بوده ایم و این تلاش تا امروز نیز همواره مشاهده می گردد. نگاهی گذرا به تاریخ گواه این موضوع است.

در خلافت بنی عباس تا هجوم مغول ها، بغداد قلب تجاری بود و مرکز یهودیان نیز همین منطقه مستقر شده بود. سپس اسپانیای اسلامی تبدیل به مرکز شکوفایی تجارت شد و یهود به آنجا مهاجرت کرد. در قرن 17 هلند و سپس لندن و سرانجام نیویورک به مرکز تجاری و بورس اقتصادی تبدیل شد و بدین سبب یهودیان که بدنبال دسترسی به منابع اقتصادی بودند درصدد نفوذ و برقراری ارتباط با دولتمردان کشورهای مستقر در آن برآمدند.

یکی از بارزترین چهره های یهودی در این خصوص خانواده « روچیلد » می باشد. این خانواده به 5 شاخه آلمانی، اطریشی، انگلیسی، ایتالیایی و فرانسوی تقسیم و یک شبکه مالی را تشکیل دادند. به عنوان مثال می توان گفت قدیمی ترین بانک کشور فرانسه به نام برادران روچیلد بوده است. این بانک از راه سوداگری در بورس، تقلب در اسناد دولتی و شرکت در عملیات ساخت راه آهن، گسترش یافت. روچیلدها را پایه گذار دولت غاصب اسرائیل می نامند چرا که با سرمایه گذاری این خانواده، اولین گروه مهاجر یهودی در فلسطین ساکن شدند و با پشتیبانی مالی این خانواده، شروع به ساخت اردوگاه های یهودیان در فلسطین اشغالی کردند.

سرآغاز فعالیت های سیاسی و اجتماعی یهودیان در ایران به زمان ناصرالدین شاه قاجار برمی گردد. قبل از آن دوران یهودیان در زمان صفویه به خرید و فروش عتیقه جات و سپس خروج عتیقه جات و فرش های قیمتی و آثار باستانی مشغول بودند و در این مدت بسیاری از آثار نفیس و گرانبها از هر روستا و شهری را به قیمت ارزان خریداری و به غارتگران خارجی فروختند و با این عمل سرمایه های ایران را به تاراج بردند. زمانیکه ناصرالدین شاه با جیب خالی و اندیشه های بلند روانه اروپا شد، یهودیان ایران از جامعه یهود فرانسه و انگلیس خواستند تا ضمن ملاقات با شاه قاجار از او خواستار تأسیس مؤسسه « آلیانس » در ایران شوند. آلیانس، سازمانی اسرائیلی بود که در دهه 1860 میلادی در پاریس تشکیل شد و در تمام دنیا با سرمایه خانواده روچیلدها و سرمایه داران یهود که بیشتر با انگلیسی ها ارتباط داشتند پشتیبانی مالی می شدند. در آن مقطع که تقریبا یهودیت متلاشی شده بود با تشکیل این مؤسسه دوباره بازسازی شد و در تمام دنیا مدارس یهودیان تشکیل شد و نسل جدیدی از یهودیان را که امروزه برای دولت غاصب اسرائیل در فلسطین اشغالی سیاست گذاری می کنند را پرورش دادند.




نوشته شده توسط :مرتضی::نظرات دیگران [ نظر]

86/11/24 10:43 ص

عملیات روانی یا جنگ روانی ابزارهای مختلفی دارد و در طول تاریخ اخیر به تناسب و گشودگی که در موضوع رسانه ها به وجود آمده است تنوع فراوانی پیدا کرده است ولی نباید تردید کرد که کارکرد نهایی همه انها « تغییر » یا « جلوگیری از تغییر » است. یکی از ابزارها که مربوط به دهه اخیر می باشد، استفاده از « وبلاگ » است.

وبلاگ ها رسانه های کوچکی هستند و اگر در مقیاس یک خبرگزاری یا روزنامه قرار دهیم چندان قابل ذکر نیستند. چرا که توانایی اقدام مهمی ندارند ولی اگر این وبلاگ ها اولاً سازماندهی شوند و ثانیاً تکثیر یابند آن موقع موضوع کاملاً تفاوت می کند. در نگاه اولیه ممکن است تصور شود « وبلاگ ها » امکانات شخصی افراد هستند که به صورت سلیقه ای کار می کنند و هرکدام مخاطب اندکی دارند و به تناسب تلاش صاحب آن تأثیرات خاصی را بر جای می گذارند. این تصویر مخصوصاً آرامش بخش می باشد. چراکه از شکل " تهدید " به شکل یک امکان عادی تغییر می دهند. اما این تصور ساده لوحانه است چرا که وبلاگ ها کاملاً امکان سازماندهی دارند و چون وبلاگ نویس ها مایلند مطالبشان از سوی کاربران بیشتری دیده شود و همچنین از تخصص کمی در این خصوص بهره مند می باشند یک "جریان" می تواند با وارد کردن آنان در تور حمایتی خود توقعات خاصی را برای انجام به آنها القا نماید.

از این بحث نباید این نتیجه بدست آید که وبلاگ یک پدیده شیطانی است و کارکرد آن در تخریب ملی خلاصه می شود. نه، این یک صفت است که می تواند کارکردهای متضادی داشته باشد. هدایت این وبلاگ ها به سمت اهداف خاص تعیین می کند که کارکرد آنها سازنده و یا تخریبی است. اما متأسفانه از آنجا که در اور رسانه دشمن تجربه و تسلط و برنامه منسجم تری دارد ما نوعاً با کارکردهای تخریبی آن مواجه می باشیم و این خود تدبیر ما را طلب می کند.




نوشته شده توسط :مرتضی::نظرات دیگران [ نظر]

86/11/22 5:26 ع

برقراری ارتباط بین اسرائیل و دستگاه سلطنت پهلوی و گسترش همکاریهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اطلاعاتی و نظامی این دو رژیم، بخش جذاب و عمده حضور و فعالیت صهیونیست‌ها در ایران است که در جای خود به طور جداگانه نیازمند مطالعه و بررسی است.
در اسفندماه سال 1328 ش، یعنی حدود یک سال و اندی پس از اعلام تأسیس اسرائیل، دولت شاهنشاهی ایران، این رژیم را به صورت «دو فاکتو» به رسمیت شناخت.
صرف نظر از علل، عوامل و چگونگی این اقدام رژیم پهلوی و نیز اعمال نفوذ و حتی رشوه‌ای که صهیونیست‌ها به بعضی رجال و مقامات ایرانی پرداخت کردند؛ واقعیت این است که اقدام ایران در میان جوامع مختلف اسلامی در جهان، به خصوص کشورهای اسلامی، بازتاب منفی فراوان به دنبال داشت. در ایران نیز مردم مسلمان تحت رهبری عالمان دینی به شدت در قبال این تصمیم اعتراض کردند و عکسالعمل 
نشان دادند. بعضی نمایندگان مجلس شورای ملی نیز دولت وقت را مورد سؤال و بازخواست قرار داده و این اقدام را محکوم کردند. معالوصف رژیم پهلوی ضمن صدور اعلامیه‌ای، دولت غاصب اسرائیل را به رسمیت شناخت و «عباس صیقل» را به عنوان نماینده رسمی انتخاب و به فلسطین اشغالی اعزام کرد. این در حالی بود که پیش از این «رضا صفی نیا» به عنوان مأمور مخصوص دولت شاهنشاهی به فلسطین اعزام شده بود.
بازتاب منفی گسترده موضوع شناسایی اسرائیل در داخل و خارج کشور و به ویژه اعتراضهای مردم مسلمان ایران به رهبری عالمان دینی، از جمله آیت الله کاشانی، سرانجام سبب صدور اعلامیه‌ای از سوی نخست‌وزیر، در تیرماه سال 1330 ش، مبنی بر قطع رابطه ایران و اسرائیل گردید. صفی نیا نماینده اعزامی دولت ایران به تهران فراخوانده شد و سرکنسولگری ایران در فلسطین اشغالی نیز تعطیل گردید. البته واقعیت این بود که رژیم پهلوی شناسایی «دوفاکتو
»ی اسرائیل را ملغی اعلام نکرده بود. لذا پس از کودتای 28 مرداد 1332 ش، این ارتباط مجدداً برقرار شد؛ به گونه‌ای که محمدرضا پهلوی طی مصاحبه‌ای در مرداد ماه سال 1339 شناسایی اسرائیل را مورد تأیید قرار داد و موضوع تعطیلی کنسولگری ایران و فراخوانی نماینده سیاسی دولت را ناشی از مشکلات مالی اعلام کرد.
شناسایی رژیم صهیونیستی از سوی ایران به عنوان یک کشور بزرگ اسلامی، برای صهیونیست‌ها در عرصه منطقه‌ای و بینالمللی 
دستاوردی بسیار ارزشمند و حائز اهمیت بود. از سوی دیگر، به روشنی قابل اثبات بود که گسترش ارتباط و همکاری دولت شاهنشاهی با اسرائیل، در عرصه‌های گوناگون، نه فقط دستاورد مورد قبول برای کشور ایران نداشت، بلکه کاملاً یک سویه و به سود اسرائیلی‌ها و در مسیر استراتژی رژیم صهیونیستی بود. تنها ثمرة این همکاری برای دربار پهلوی، برخورداری از حمایت کانونها و اشخاص ذینفوذیهودی و صهیونیستی آمریکا و اروپا در جهت تحکیم و تقویت سلطنت بود. آنها از این طریق محمدرضا را تطمیع و دچار غرور و خود بزرگ‌بینی کاذب می‌کردند؛ به گونه‌ای که این فکر در او تقویت شده بود که با برخورداری از حمایت و پشتیبانی لابی صهیونیسم در اروپا و آمریکا، بقا و تداوم سلطنت پهلوی برای همیشه تضمین شده است.
شناسایی اسرائیل از سوی ایران نه فقط حرکتی در جهت مشروع جلوه دادن دولت غاصب اسرائیل و اشغال سرزمین فلسطین، بلکه تلاشی در مسیر خارج ساختن رژیم صهیونیستی از انزوای سیاسی در منطقه و جهان اسلام بود. به علاوه، این اقدام دولت، تکاپویی در راستای ایجاد اختلال در وحدت کشورهای اسلامی و مسلمانان منطقه در قبال دولت مهاجم و اشغالگر صهیونی بود.
در عرصه روابط اطلاعاتی نیز این همکاری نه تنها سودی برای ایران به دنبال نداشت، بلکه موجب نفوذ موساد در همه ارکان این کشور شده بود. پروتکل همکاری اطلاعاتی ایران با اسرائیل و استقرار پایگاه‌های جاسوسی و اطلاعاتی صهیونیست‌ها در مناطق غرب و جنوب کشور و اعزام صدها جاسوس کار کشته به کشورهای اسلامی و عربی همجوار، موقعیت اسرائیل را در برابر مسلمانان تقویت می‌کرد. این موقعیت سبب می‌شد تا اسرائیلی‌ها با دستیابی به اخبار و اطلاعات و اسرار محرمانه کشورهای اسلامی و مسلمانان منطقه، امکان ارزیابی موقعیت نظامی و سیاسی آن کشورها را داشته و در مواقع مقتضی از آمادگی لازم برای مقابله و یا تهاجم به ممالک عربی برخوردار باشند.
همکاری جاسوسی و اطلاعاتی موساد و ساواک تحت عنوان «طرح کریستال» و نیز همکاری اطلاعاتی سه جانبه ایران، اسرائیل و ترکیه تحت عنوان «نیزه‌ی سه سر» نه فقط مسلمانان منطقه را نسبت به ایران بدبین و موجب تفرقه بین مسلمین می‌شد، بلکه نیازهای استراتژیک دولت منفور و منزوی اسرائیل را در حوزه مسائل نظامی و اطلاعاتی تأمین می‌کرد.
پروتکل همکاری اطلاعاتی دو رژیم پهلوی و اسرائیل، سرزمین ایران را به پایگاه امن و بیبدیل تبدیل کرده بود. این پایگاه نظامی و ایستگاه اطلاعاتی نه فقط در مسیر تحکیم و تقویت موقعیت اسرائیل و تداوم موجودیت آن قابل ارزیابی بود، بلکه برای استراتژی تهاجمی اشغالگران صهیونیست به کشورهای اسلامی نیز تضمین شده بود.
در عرصه روابط اقتصادی نیز نیازمندیهای اسرائیل در بخش انرژی، سوخت و مواد اولیه از طریق ارسال نفت مورد احتیاج صهیونیست‌ها تأمین و به این بهانه، میلیونها دلار اقلام غیرضروری، از سلاحهای جنگی تا فرآورده‌های غذایی اسرائیلی وارد بازار ایران می‌شد. یعنی اسرائیلی‌ها هم نفت و مواد انرژیزای 
مورد نیاز خود را از این راه تأمین می‌کردند و هم برای عرضه و فروش کالاهای خود بازار آماده و تضمین شده داشتند.
در عرصه‌های فرهنگی و ورزشی نیز رژیم پهلوی به شدت سعی داشت، دولت صهیونیستی و اسرائیلی‌ها را از حصار انزوا و تحریم کشورهای اسلامی منطقه بیرون بیاورد. مبادله تیمهای ورزشی و برگزاری مسابقات گوناگون تماماً حرکتی در این راستا بود.
اعزام دانشجویان و کارآموزان مسلمان ایرانی به فلسطین اشغالی، برقراری تورهای سیاحتی و دعوت شماری از استادان، روشنفکران و نویسندگان ایرانی برای سفر و بازدید از مناطق اشغالی، بخشی از روابط و همکاری فرهنگی، علمی و ورزشی با هدف ایجاد زمینه‌های فکری، روانی و فرهنگی جهت پذیرش اسرائیل از سوی مردم مسلمان ایران بود. صهیونیست‌ها در راستای تعقیب اهداف مزبور، همه ساله، ده‌ها نفر را از میان استادان دانشگاه، نویسندگان، روزنامهنگاران، 
دانشجویان و … انتخاب و برای گردش، تفریح و یا بازدیدهای علمی به فلسطین اشغالی دعوت می‌کردند.
البته از خیل میهمانان ایرانی، بودند کسانی که چندان نمک ناشناس نبودند! و در مدح و ستایش از میزبانان اسرائیلی سنگ تمام می‌گذاشتند و مبلّغ دو آتشه اسرائیل می‌شدند.
سعید نفیسی، پژوهشگر و نویسنده پرآوازه ایرانی! تنها یک نمونه از این میهمانان بود که زحمات میزبان را پاس داشت. او در آذرماه سال 1336 از طریق مه‌یر عزری، نماینده سیاسی اسرائیل در ایران و به دعوت وزارت امور خارجه رژیم صهیونیستی چند صباحی نزد اسرائیلی‌ها میهمان بود. سعید نفیسی چنان از پذیرایی و میهماننوازی میزبانان اسرائیلی به وجد میآید که در همان زمان، در هتل محل اقامت خود، قطعه شعری با
عنوان «گل امید» که بیشتر به یک ترانه صهیونیستی شباهت دارد، می‌سراید و آن را تقدیم میهمان‌داران خود می‌کند.
در بخشی از این شعر، از رژیم غاصب و نامشروع اسرائیلی چنین ستایش می‌شود:
در اینجا1 نوبهاران با هزاران جلوه رنگ زندگی دارد
در آنجا2 باد سر سخت زمستان دانه اندوه می‌کارد
در اینجا ماه بردندانه‌های قصر شادی نور می‌ریزد
در آنجا سایه مهتاب بر ویرانه‌ها، با ظلمت و غم‌ها می‌آمیزد
در اینجا با همه نا آشنایی‌ها صفا دارند. 3
سعید نفیسی، طی این سفر یادداشتی از خود به یادگار می گذارد که در آن از سرزمین فلسطین به عنوان «یک توده خاک» و از اسرائیل به عنوان «تمدنی بر ویرانه فلسطین» یاد می‌کند.
نفیسی چون بن گوریون و گلدامایر « فلسطین را کویری بیمردم، برای مردمی بی سرزمین» می‌خواند و می
نویسد:
مشکلات کشور اسرائیل امروز در جهان متمدن، یکی از مهم‌ترین مسائل جهان است. سرزمینی که نُه سال پیش (قبل از تأسیس اسرائیل) یک توده خاک از آسیا بود که در آن قدری بیش از یک میلیون مردم سیه روزگار واپس
رانده زندگی می‌کردند. [...] تا چندی پیش جز سرزمین بایر خشکی نبود؛ اینک خانه‌ها، کارخانه‌ها، بنگاه‌های علمی، مدارس، بیمارستانها، شهرها، مؤسسات فرهنگی، گویی در اندک مدت از زمین روییده‌اند. 4
اسرائیلی‌ها با دعوت بسیاری از دانشگاهیان، صاحب منصبان، روزنامهنگاران، روشنفکران و دانشجویان ایرانی در پی چنین دستاورد تبلیغاتی صهیونیسم پسندی بودند، تا از قبل این ترفندهای تبلیغاتی و دروغین میزان نفرت و خشم مردم مسلمان ایران و منطقه را نسبت به مهاجمان سفاک صهیونیست کاهش دهند. اما جز عده‌ای معدود، عموم مردم مسلمان ایران هیچگاه تحت تأثیر تبلیغات دروغین اسرائیل و مبلغان دستپرورده‌ی
آنها قرار نگرفتند و همواره مواضع و گرایشهای ضد صهیونیستی عمیق و شدید خود را حفظ کرده‌اند.
به هر روی، اسرائیلی‌ها برای ایجاد یک پایگاه فرهنگی در داخل ایران تلاشهای فراوان کردند، اما به دلیل پایبندی مردم مسلمان ایران به اصول، ارزشها، آداب و فرهنگ ناب اسلامی، آنها هیچ گاه به نتایج دلخواه خود نرسیدند. بر این اساس صهیونیست‌ها سرمایه‌گذاری در حوزه مسایل نظامی و اطلاعاتی را، بیش از همه، مطلوب و مطابق استراتژی خود ارزیابی کرده بودند. براساس این ارزیابی، استراتژیستهای کهنه کار صهیونی، ایران را تنها پایگاه امن، آرام و مطمئن اسرائیل در میان دریای مسلمانان و اعراب می‌دانستند. آنها برای حفظ و تقویت این پایگاه درصدد تبدیل آن به یک زرادخانه جنگی تحت نظارت و کنترل اسرائیل بودند. در راستای این ارزیابی، نظام اطلاعاتی صهیونیسم، طرح تجهیز ایران به سلاح اتمی را در دستور کار قرار داد. طبق اسناد و منابع موجود، یکی از مرموزترین قراردادهای نظامی و اطلاعاتی در منطقه خاورمیانه، طی نیم قرن گذشته، «پروژه‌ی گل» و به قولی دیگر «عملیات گُل» نام داشت. بر اساس این پروژه، اوری لوبرانی رئیس نمایندگی اسرائیل در ایران، طی گفت و گویی با رییس ساواک، آمادگی دولت صهیونی را برای همکاری اتمی با ایران اعلام و تصریح و تأکید کرد که اسرائیل ضروری می‌داند تا ایران را به بمب اتم مجهز کند. او در ادامه افزود:
ما آماده همکاری اتمی در هر زمینه‌ای هستیم (...) حتی اگر ایران بخواهد ما می‌توانیم سلاح اتمی هم برای شما تولید کنیم. جداکردن اورانیوم 235 از 238 برای تولیـد سلاح هسته‌ای کار بسیار ساده‌ای در اسرائیل محسوب می‌شود. چون ساختن سلاح هستهای
از این مرحله به بعد کار مهمی نخواهد بود. 5
منابع غربی نیز در این باره نوشتند: در بهار سال 1977 م / 1356 ش، شیمون پرز وزیر جنگ اسرائیل توافقنامه
ای را در زمینه همکاری ایران با برنامه موشک بالستیک اتمی اسرائیل امضا کرد که براساس آن ایران هزینه این همکاری را به صورت یک میلیارد دلار نفت خام می‌پرداخت و یک فرودگاه و یک سایت پرتاب برای آزمایش دور برد موشکی و نیز محلی برای سوار کردن موشک در اختیار اسرائیل می‌گذاشت. 6
طرح تجهیز ایران به سلاح اتمی نشانه اعتماد کامل اسرائیل و امپراتوری جهانی صهیونیسم به نظام سلطنتی پهلوی بود. این طرح مشترک بخشی از سرمایه‌های مورد نیاز اسرائیل را تأمین می‌کرد و از سوی دیگر میدان آزمایشی به پهنه ایران و دور از دیدرس کشورهای عربی و اسلامی همجوار فلسطین، برای اسرائیل یک امتیاز ویژه و منحصر به فرد محسوب می
شد.
به علاوه این پروژه مشترک بیش از پیش بین ایران و دیگر کشورهای اسلامی منطقه فاصله و اختلاف ایجاد می‌کرد و بالعکس، موجبات محکم‌تر شدن حلقه پیوند و وابستگی ایران به اسرائیل را فراهم می‌آورد. مهمتر از همه، رژیم صهیونیستی درمواقع اضطراری می توانست از پایگاه ایران، از این تجهیزات به عنوان یک اهرم روانی و سیاسی و بلکه نظامی، علیه مسلمانان منطقه بهره‌برداری کند.
اما آنچه، تا آن زمان در محاسبات استراتژیستهای جهانی صهیونیست، جایگاه چندانی نداشت، امواج رو به گسترش انقلاب اسلامی در میان مردم مسلمان ایران بود که همه آنها را به طور غیر مترقبه، دچار سردرگمی و آشفتگی فکری نمود.
سرانجام پیروزی نهضت اسلامی مردم مسلمان این کشور به رهبری حضرت امام و سقوط دژ تسخیر ناپذیر آمریکا و صهیونیسم در این سرزمین برای جامعه اطلاعاتی و سیاسی غرب و صهیونیست‌ها، کاملاً غیر منتظره و حیرت‌انگیز بود. سقوط این کانون بزرگ توطئه برای امپراتوری جهانی صهیونیسم که حداقل چندین دهه برای ایجاد و استحکام آن برنامه‌ریزی و سرمایهگذاری همه جانبه نموده بود، بسیار سنگین و تکاندهنده
و غیر قابل پذیرش بود. به اعتراف آگاهان در غرب، بر اثر این رویداد بزرگ، سرویسهای اطلاعاتی آمریکا، اروپا و صهیونیسم تا مدتها «دچار شوک و پریشانی»7 بودند که تبعات و پیامدهای آن هنوز در سیاستهای تهاجمی و خشمآلود رهبران و سیاستگذاران و برنامه‌ریزان نظام سلطه جهانی علیه جمهوری اسلامی آشکار است.
پانوشت‌ها:
1ـ مقصود «اسرائیل» است.
2ـ منظور «ایران» یعنی زادگاه و وطن شاعر است.
3 ـ فصلنامه ره‌آورد، چاپ آمریکا.
4ـ همان.
5 ـ استراتژی پیرامونی اسرائیل، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی؛ چاپ اول، 1383.
6 ـ کاکبورن، اندرو ولسلی؛ ارتباط خطرناک، ترجمه محسن اشرفی، مؤسسه اطلاعات، 1371.
7 ـ بلک، یان؛ و موریس، بنی؛ جنگهای نهانی اسرائیل، ترجمه جمشید زنگنه، دفتر نشر و فرهنگ اسلامی، 1373.

 

نویسنده: محمدتقی تقی پور






نوشته شده توسط :مرتضی::نظرات دیگران [ نظر]

<   <<   46   47