سفارش تبلیغ
صبا ویژن


:: پایگاه‌های منتخب ::

:: لینکستان::



امت مسلمان و همیشه در صحنه اصفهان، علی رغم تبلیغات منفی دشمن علیه وضعیت ایران اسلامی، این‏بار نیز به یاری  ملت‏های مظلوم و ستمدیده جهان علی الخصوص فلسطینیان شتافتند و در میدان امام اصفهان، یک دل و یک صدا شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل سردادند.

   

    

   

   

برخی از دوستان( بچه‏های قلم - نم نمک - صفحه بیست و یک - صفحات خط خطی - رهجویان معرفت) هم در میدان امام غرفه تحریم کالاهای صهیونیستی راه انداخته بودند که استقبال خیلی خوبی شد.

            

البته یک جمعیت میلیونی!!! هم که همچنان در رویا و خواب به سر می‏برند قصد داشتند راهپیمایی روز قدس را به هم بزنند که با هوشیاری مردم ولایتمدار اصفهان موفق به اینکار نشدند.   

 




نوشته شده توسط :مرتضی::نظرات دیگران [ نظر]

فمینیسم جریانی‌ است خزنده که از متن تفکرات فلسفی و ایدئولوژی غرب برخاست و با طرح ایده‌ها و شعارهای به ظاهر حق مدارانه درباره‌ی زنان، توانست به سرعت در دنیا انتشار یابد و کشورهای اسلامی را نیز فرا بگیرد.

بدین سان یکی از مهم‌ترین حربه‌های دشمن برای دامن زدن به مسائل حقوقی زنان، به ویژه در جوامع اسلامی شد.

استکبار با تبلیغات مسموم و همه جانبه سعی کرد ضمن خشن و غیرمنصفانه نشان دادن چهره اسلام نسبت به مسائل زنان، به شبهه افکنی نسبت به اموزه‌های مترقی اسلامی بپردازد.

جریان فمینیسم یکی از صد کالای بسته بندی شده‌ای است که وارد کشورهای اسلامی شد؛ اما بافت دینی و مذهبی این کشورها اجازه‌ی فعالیت به آن را نداد.

فمینیسم برای بقا و دوام و همچنین تکثیر خود، قالب عوض کرد و در شکل و بسته بندی جدیدی به نام " فمینیسم اسلامی " وارد کشورهای اسلامی شد تا با اسم اسلام، به مبارزه با اسلام بپردازد.

یکی از جریاناتی که « فمینیسم اسلامی » را هدایت می‌کند، حزب مشارکت می‌باشد.

مشارکتی‌ها علنا به فعالیت همه جانبه و مستمر در این زمینه مشغول هستند تا جایی که حزب مشارکت اقدام به نگارش فمینیسم نامه‌ی « منشور زنان حزب مشارکت » کرده است. منشوری که جای جای آن ضدیت با ارزش‌های دینی جامعه‌ی ما دیده می‌شود.

در قسمت بینش‌ها مبنایی این فمینیسم نامه، مشارکتی‌ها، ضمن نادیده گرفتن تفاوت‌های زن و مرد از نظر جسمی و زیست شناختی، منشا نابرابری‌ها را در ساختار نظام‌های اجتماعی می بینند و خواستار تشابه حقوق زن و مرد ( نه تساوی) هستند.

حزب مشارکت همچنین در این منشور به دین و آموزه‌های آن حمله می‌کند و دگرگونی بنیادین را در دین جهت ادعای برابری حقوق، لازم و ضروری می‌داند: « بینش دینی ما نسبت به زنان نیازمند دگرگونی اساسی است»

مشارکتی‌ها همچنین در قسمت جهت گیری‌ها و تجویزهای فمینیسم نامه‌شان در کنار حمله به فقه اسلامی، دگرگونی، نادیده گرفتن و مخالفت با احکام بدیهی اسلام را توصیه می‌کنند: « در مواردی که نابرابری حقوق میان زن و مرد با بهره‌گیری از احکام فقه سنتی توجیه می‌شود، در بلند مدت وظیفه فقهای نواندیش و روشنفکر دینی است که با اجتهاد پویا در فروع و اجتهاد در مبانی، امکان این سوء استفاده را بردارند.»

آنان همچنین قرائت حقوق بشر غربی در مورد زنان را برتر از قرائت اسلامی می‌دانند و قرائت اسلامی را تفسیرهای تنگ نظرانه و زن ستیزانه تلقی می‌نمایند.

(آسیب شناسی حزب مشارکت)




نوشته شده توسط :مرتضی::نظرات دیگران [ نظر]

با مروری بر اوضاع و احوال کشور و اتفاقات پیش آمده، متوجه می‌شویم کسانی‌ که قصد اجرای انقلاب مخملین و رنگین در کشور داشتند با یک سیاست دو محوره جلو آمدند و سعی داشتند این مدل را از حالت تئوری خارج کرده و در صحنه عمل به نمابش بگذارند.

یک طرف این مدل برد و طرف دیگر آن باخت که صحنه‌گردانان برای هر دو احتمال برآورد داشتند.

آنان برای احتمال "برد" که بهترین حالت بود چنین برآورد می‌کردند که با "برد" جریان منتصب به میرحسین موسوی در انتخابات صاحب قدرت خواهند شد و ریاست قوه مجریه و زیر مجموعه آن را بر عهده می‌گیرند و همانگونه که میرحسین موسوی نیز در مصاحبه‌های گذشته خود اعلام کرده بود با آمدن جوانان به خیابان‌ها بسیار راحت اختیارات رهبری را محدود می‌کرد.

آنان به خوبی می‌دانستند برای اجرای انقلاب رنگین باید سلطه پذیری جامعه ایرانی از طرف آمریکا و جوامع غربی همراه باشد و البته این هژمون هم اگر در بستر اندیشه‌ای چون لیبرال دموکراسی نباشد، پایدار نخواهد بود. چرا که اندیشه غرب برای مقابله با اسلام‌گرایی همین لیبرال دموکراسی است.

غربی‌ها به خوبی دریافتند که باید چنان برنامه‌ای برای موسوی بنویسند که اگر احتمال دوم یعنی "باخت" هم محقق شد بازهم از موقعیت پیش آمده استفاده کنند. فلذا طرح اغتشاش برای احتمال دوم را آماده کردند.

البته اغتشاش‌ها باید هدفدار حرکت می‌کرد. آنان پس از باخت باید همه چیز را زیر سئوال می‌بردند و عدم مشروعیت همه را اعلام می‌کردند و این کار آسانی برای آنان نبود و راهی جز آشوب و اغتشاش نداشتند.

در نتیجه با به خیابان کشیدن برخی افراد ناآگاه سعی در عملی کردن این تئوری داشتند و دارند. یکی از دلایلی که تاکنون نیز این آشوب‌ها بصورت کم و بیش ادامه دارد همین زیر سئوال بردن ارکان نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران است.

باید در نظر داشت راهی که دشمن آغاز کرده است قطعا در انتخابات‌های آینده نیز ادامه خواهد داشت اما به قول رهبر فرزانه انقلاب احمق‌ها خیال کرده‌اند اینجا هم گرجستان است.




نوشته شده توسط :مرتضی::نظرات دیگران [ نظر]

سعید حجاریان، مهندسی مکانیک از دانشگاه تهران و دکترای علوم سیاسی از دانشکده‌ی حقوق دانشگاه تهران می‌باشد. وی در زمان شاه به گفته خودش زندان نرفته است و این یعنی اینکه وی مبارزه‌ای نکرده است که در اثر آن به زندان بیفتد و یا اینکه به قدری باهوش و بر فنون رزم شهری آگاه بوده است که مامورین ورزیده‌ی ساواک نتوانستند نام وی در در پرونده‌های خود ثبت کنند.

پرونده سوابق اطلاعاتی حجاریان حاکی از آن است که در عملیات ضد کودتای نقاب (نوژه) با کشمیری همکاری نزدیک داشته است و در یک اتاق فعالیت داشته‌اند. اما کشمیری که بود؟ کشمیری عامل بمب گذاری در ساختمان نخست وزیری بود که منجر به شهادت رجایی و باهنر شد.

وجیهه مرصوصی همسر سعید حجاریان سابقه عضویت در منافقین را داشته است و خود حجاریان رفیق نزدیک تقی محمدی کاردار ایران در افغانستان بوده است.

تقی محمدی در رابطه با بمب گذاری در ساختمان نخست وزیری دستگیر شد. تا شروع به بازکردن پرونده کرد، جنازه او را کف سلول دیدند. بعد از مرگ محمدی پرونده ادامه پیدا نکرد. اگر او کشته نمی‌شد نفر بعدی باید "سعید مظفری" (حجاریان) را می‌گرفتند چون با هم بودند.

حجاریان در دفتر اطلاعات نخست وزیری در سمت معاون خسرو تهرانی در امور ضد جاسوسی فعالیت نموده است و در تاسیس وزارت اطلاعات نقش اساسی داشته است و در دوران وزارت ری شهری مدیرکل آن وزارتخانه بود.

حجاریان پس از دولت "میرحسین موسوی" به تدریج خود را از وزارت اطلاعات جدا ساخته و به مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری پیوست که موسوی خوئینی‌ها رئیس آنجا بود. وی در آنجا به سمت معاون سیاسی موسوی خوئینی‌ها منصوب شد.

علی رغم اینکه حجاریان در مصاحبه‌های خود اعلام می‌کند دلیل خروجش از وزارت اطلاعات، علاقمندی به کار در ریاست جمهوری بوده است اما علت خروج حجاریان از وزارت اطلاعات مخالفت وی با سپردن وزارت اطلاعات به علی فلاحیان بود.

بعد از خروج حجاریان از وزارت اطلاعات، چرخش فکری او آغاز می‌شود. وی با بورسیه‌ای که در اختیارش قرار می‌دهند به دانشکده علوم سیاسی دانشگاه تهران می‌رود و چه کسی بهتر از "حسین بشیریه" می‌توانست این جوان جویای نام و مدهوش تئوری‌های سحرآمیز سیاسی غرب را از چشمه‌ی علوم انسانی مغرب زمین سیراب کند؟

در سال 1372 با دفاع از پایان نامه‌اش با عنوان "موعودیت در انقلاب ایران و روسیه" زیر نظر حسین بشیریه فوق لیسانس علوم سیاسی و دکترای آن را در آن دانشگاه می‌گیرد.

سپس حجاریان با نام مستعار " جهانگیر صالح پور" در نشریه کیان، قرائت جدید طیف موسوم به چپ مدرن را از ولایت فقیه و سیستم حکومتی وابسته به آن تشریح می‌کند. بطوریکه برخی از اندیشمندان دینی همان دوران به نقد مقالات وی در باب ولایت فقیه مشغول بودند، از آن مقالات بعنوان " مطالبی که بصورت رندانه‌ای پنبه ولایت فقیه را می‌زند" یاد نموده‌اند.

حجاریان در همین زمان در نشریه نیمروز با نام مستعار " نادر صدیقی" چند مقاله در باب "آزادی اسلامی" می‌نویسد و با اقامت در خارج از کشور باب گفتگو با اپوزیسیون را باز می‌کند.

حجاریان در زمان تصدی معاونت سیاسی دفتر تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری، فقط یک پروژه به نام "توسعه سیاسی" را در دستور کار قرار دادکه موضوع آن نوسازی سیاسی یا دموکراتیزاسیون بود. پروژه سیاسی حجاریان و تیمش چنان انحرافی بود که خود وی اذعان دارد هاشمی رفسنجانی با آنان اختلاف داشت.

سعید حجاریان قبل از دوم خرداد 1376 مقالات بسیاری در هفته نامه " عصرما" به رشته تحریر در آورد. مجموعه این مقالات در کتابی با عنوان " جمهوریت؛ افسون زدایی از قدرت" به چاپ رسیده است.

حجاریان نظریه پرداز و تئوریسین حزب مشارکت محسوب می‌شود و تئوری‌های " فشار از پایین و چانه از بالا" و " فتح سنگر به سنگر" از جانب وی و پس از دوم خرداد 76 مطرح شده است. وی همچنین در جنگ روانی تبحر خاصی دارد و در دوره‌های مختلفی این مباحث را تدریس کرده است.

سعید حجاریان پس از دوم خرداد 76 بعنوان مشاور سیاسی سید محمد خاتمی رئیس جمهور وقت انتخاب گردید و آخرین مسئولیت اجرایی او، عضویت در شورای شهر تهران بود. وی در دوران اصلاحات به صورت جدی وارد عرصه مطبوعات شد و با مدیر مسئولی "روزنامه صبح امروز" مشغول فعالیت گردید. روزنامه انگلیسی فاینشنال تایمز نزدیک‌ترین روزنامه نگار به حجاریان را اکبر گنجی می‌داند.

یکی دیگر از دوستان نزدیک سعید حجاریان، "سعید شاهسوندی" از اعضای فعال گروهک منافقین بوده است. حجاریان درباره او می‌گوید: «شاهسوندی مسئول رادیوی منافق بود که در عملیات مرصاد دستگیر شد و مدتی زندانی می‌شود و بعد به آلمان می‌رود و دیگر کار سیاسی نمی‌کند». شاهسوندی هم درباره حجاریان چنین می‌گوید: « تنها کسی که می‌شود با او حرف زد حجاریان است. او فقط می‌فهمد من چه می‌گویم».  

علی فلاحیان وزیر اطلاعات در دوران ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی در مورد تغییر رفتار سعید حجاریان چنین می‌گوید: سعید حجاریان تا وقتی که در وزارت اطلاعات بود نیروی فعالی بود. اما بعد از آنکه حجاریان فعالیتش در دانشگاه شروع شد، نوشته‌هایی از او منتشر شد که با آن «سعید» که ما در وزارت می‌شناختیم خیلی متفاوت بود.

روح الله حسینیان در مورد رفتارهای خشن سعید حجاریان چنین می‌گوید: من و آقای محسنی ‌اژه‌ای به خاطر عملکردهای خشونت آمیز آقای حجاریان و ربیعی نتوانستیم آنجا بمانیم. چطور شده است که یک مرتبه در جامعه همه چیز برعکس شده و ما مبدل به چهره‌های خشن شده‌ایم و آنها چهره‌های ملایم و ضد خشونت شده‌اند!؟




نوشته شده توسط :مرتضی::نظرات دیگران [ نظر]

پس از سخنرانی رهبر فرزانه انقلاب اسلامی در خطبه‏های نماز جمعه تهران، برای کسی جای شک و شبهه باقی نمی‏ماند که چگونه عمل کند. کسانی که هنوز کوچکترین دلسوزی برای انقلاب و کشور داشتند به مقام معظم رهبری نامه نوشتند و یا بیانیه صادر نمودند و اعلام برائت کردند از این اغتشاشات و آشوب‏های اخیر.

اما میرحسین موسوی و مهدی کروبی، همان‏هایی که ادعای قانون مندی داشتند و دارند، همان‏هایی که مدعی دلسوزی انقلاب و کشور هستند، هنوز خود را در صف آشوبگران می‏دانند و همچنان دست از تحریک جوانان برای به آتش کشیدن برنداشته‏اند.

عده‏ای ادعا داشتند که موسوی را شورای نگهبان تایید کرده و داخل این انقلاب بوده است. البته ما نیز منکر نبودیم اما با به آتش کشیده شدن مسجد لولاگر تهران بر همگان آشکار شد که عشق و شهوت قدرت این آقایان را کور کرده تا جایی که حاضرند که مسجدی که خانه خداست تعرض نمایند و چند نفر را به شهادت برسانند.

اگر تا دیروز شک و شبهه‏ای در مسلمان بودن آقایان وجود داشت امروز نباید چنین شکی باشد. کسی که حاضر است مسجد را به آتش بکشد و چند حزب اللهی را داخل مسجد زنده زنده بسوزاند آیا مسلمان است؟

دیروز سالروز 30 خرداد 60 و ورود منافقین کور دل به فاز مسلحانه علیه جمهوری اسلامی ایران بود و موسوی و یارانش نیز در این روز با آنان همراه شدند. حامیان موسوی نیز دیروز رسما اسلحه بدست گرفتند و علیه مردم در خیابان‏ها استفاده نمودند. آیا چنین کاری محارب بودن موسوی را به اثبات نمی‏رساند؟

تاریخ دوباره تکرار شده است. صفین را دوباره می‏بینیم. روزی با قرآن سر نیزه کردن، دیروز با شال سبز و امروز با فریاد الله اکبر. حکومت علی(ع) را می‏بینیم. نائب بر حق امام زمان(عج) را دیدیم که در میان صفوف پر شور نماز جمعه با صاحب و ولی خود حضرت ولیعصر(عج) عهد و پیمان بست و جان خود را بر کف دست گرفت تا برای این انقلاب و کشور خرج کند.

آقای موسوی! آقایان و خانم‏های آشوبگر و اغتشاشگر! آگاه باشید؛ اگر هنوز هم ذره‏ای دلتان با مردم است به آغوش مردم بازگردید که این ملت همیشه آغوشش به روی توابین باز است. اما اگر چنین نکردید و همچنان به حرکات شوم خود ادامه دادید، بدانید که مجازات سنگینی منتظر شماست. کسی که دل رهبر انقلاب را خون کند اشد مجازات در دنیا و آخرت انتظار او را می‏کشد. 




نوشته شده توسط :مرتضی::نظرات دیگران [ نظر]

<      1   2   3   4   5   >>   >