:: پایگاه‌های منتخب ::

:: لینکستان::



87/1/22 1:28 ص
در سال 1323 در شهرستان درگز در استان خراسان دیده به جهان گشود. او پس از اتمام تحصیلات ابتدایى و دبیرستان وارد دانشکده افسرى و در سال 1346 موفق به اخذ دانشنامه لیسانس از این دانشکده شد.

صیاد شیرازى از معدود نظامیانى بود که از بدو ورود خود به ارتش طاغوت در زمان رژیم شاهنشاهى سعى مى‌کرد براساس اعتقاد مذهبى خود عمل کرده و در ماه‌هاى اوج‌گیرى نهضت اسلامى مردم ایران، تلاش مى‌کرد با پیروى از دیدگاه‌هاى حضرت امام خمینی(ره) در مسیر حرکت انقلابى مردم ایران قرار گیرد. او در آن هنگام از افسرانى بود که در مرکز توپخانه اصفهان، مشغول به کار بود. در این مرکز تلاش مى‌کرد افکار انقلابى را در بین همکاران خود مطرح و آنها را به همسو شدن با مردم دعوت کند.

بلافاصله بعد از پیروزى انقلاب اسلامى صیاد تمام توان خویش را براى ایفاى نقش موثر در ارتش جمهورى ایران به کار بست. در آن زمان که ساختار کشور از رژیم شاهنشاهى به نظام جمهورى اسلامى تغییر یافت، نیاز داشت با رویکرد جدیدى به مجموعه ارتش نگاه کرد و از این روى وجود نظامیانى همچون صیاد شیرازى در بدنه ارتش اهمیت زیادى مى‌یافت تا بتوانند به جهت‌گیرى ارتش به سمت خواسته‌هاى مردم و ماموریت‌هاى متفاوت با دوران رژیم گذشته کمک کنند. انقلاب اسلامى ایران که با وحدت کلمه مردم و رهبرى الهى و بدون هیچ‌گونه وابستگى و ارتباط با قدرت‌هاى بزرگ حاکم بر جهان و با شعار فراگیر “نه شرقى نه غربى جمهورى اسلامی” پا به عرصه وجود نهاده بود موجب تغییر توازن قوا در منطقه حساس خاورمیانه شد. از این‌رو برخى کشورهاى بزرگ و قدرتمند مانند آمریکا و انگلیس که منافع خود در ایران را از دست داده بودند نمى‌توانستند یک حکومت مستقل در ژئوپلیتیک حساس مانندایران را تحمل کنند بنابراین تلاش کردند با برخورد با این نظام نوپا به اشتراک و وحدت منافع دست یابند و تمامى ترفندها و تجارب استعمارى خود را در نطفه خفه ساختن انقلاب اسلامى به‌کار گیرند. در این زمان که رژیم بعثى عراق هم نگران گسترش یافتن افکار انقلاب اسلامى در میان مردم آن کشور بود و از سوى دیگر کینه شدیدى از ایرانیان در سینه داشت، سعى کرد با استفاده از تشکیل گروه‌هایى همچون احزاب دموکرات و کومله، سرزمین کردستان را آماج حمله‌ها و تهاجم‌هاى مسلحانه و کشت وکشتار بى‌رحمانه خود قرار دهد. در چنین شرایطى شهید صیاد شیرازى از جمله فرماندهان ارتشى بود که با اعتقاد کامل به مقابله با چنین برنامه‌اى در کنار سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در کردستان حضور یافت. در آن هنگام بسیارى از گروه‌هاى به ظاهر سیاسى مانند منافقین سعى داشتند تا ارتش را از مقابله با تحرکات ضدانقلاب در استان‌هاى مرزى کشور برکنار نگه دارند. صیاد شیرازى با درک عمیق از ریشه‌هاى خارجى حوادث کردستان در کنار شهیدان بزرگى همچون بروجردى و شهید ناصر کاظمى و سایر فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى در کردستان حضورى فعال یافت و موفق شد با فرهنگ بسیجى و با کمک سپاه به مقابله با گروه‌هاى بى‌ریشه ضدانقلاب بپردازد.

او عمیقا معتقد بود با فرهنگ و روحیه بسیجى که هدیه بزرگ امام(ره) به ملت سلحشور ایران بود، مى‌توان با دشمنان خارجى و ایادى زبون داخلى آنان جنگید و به همین دلیل بود که او در رفتار و گفتار خود چنین روحیه‌اى را بروز مى‌داد و از این‌رو نزد اطرافیان خود محبوبیت خوبى کسب کرده بود.

او که ابتدا از سوى رئیس جمهور وقت، بنى‌صدر مورد تشویق قرارگرفته بود وقتى که دیدگاه‌هاى متفاوتى درباره چگونگى برچیدن فتنه گروه‌هاى مسلح در کردستان را از خود بروز داد از سوى بنى‌صدر غیرقابل تحمل شد و همین مسئله باعث گردید تا صیاد از ارتش برکنارشود و براى مدت چهار ماه بنا به دعوت سپاه در ستاد مرکزى سپاه مستقر شده و به همکارى آموزشى با سپاه پاسداران انقلاب اسلامى بپردازد.

در تابستان سال 1360 پس از برکنارى و عزل بنى‌صدر از فرماندهى کل قوا بر تحرک نیروهاى نظامى در جبهه‌هاى جنگ به‌طور چشمگیرى افزوده شد و راه براى فعالیت و ایفاى نقش افرادى همچون صیاد شیرازى گشوده شد. در این زمان صیاد از سوى شهید محمدعلى رجایى به ارتش فراخوانده شد و با اعطاى دو درجه به وى به فرماندهى همزمان دو لشکر 64 ارومیه و 28 سنندج منصوب شد و عملا فرماندهى یگان‌هاى ارتش در شمال غرب کشور را بر عهده گرفت. در طول مدت حدود یک ماه و نیمى که او در شهر ارومیه مستقر شد، سعى داشت با سپاه پاسداران انقلاب اسلامى ارتباط نزدیکى برقرار کرده و از این طریق ارتش را در کمک به سپاه براى برچیدن بساط گروه‌هاى مسلحى که از طرف صدام حمایت مى‌شدند، به‌کار گیرد. در این زمان سردار شهید مهندس مهدى باکرى فرماندهى عملیات سپاه استان آذربایجان غربى را بر عهده داشت و سپاه ارومیه طرحى را براى بیرون راندن گروه‌هاى مسلح غیرقانونى تهیه کرده بود و برنامه‌ریزى‌هاى لازم را هم براى انجام عملیات گسترده‌اى علیه احزاب مسلح موردحمایت رژیم بعثى صدام انجام داده بود، بنابراین در تابستان سال 1360 سپاه آذربایجان غربى موفق شد با همکارى نیروهاى محلى کرد و همدلى و حضور برادران لشکر 64 و ناحیه ژاندارمرى آذربایجان غربی، شهر اشنویه را از دست حزب دموکرات خارج کرده و آن را آزاد سازد. در این هنگام صیاد شیرازى که علاقه زیادى به حضور در صحنه‌هاى عملیاتى داشت، به همراه شهید آبشناسان و شهید مهدى باکرى در معیت فرمانده سپاه ارومیه از آن شهر آزادشده بازدید به عمل آوردند و مطمئن شدند همدلى نیروهاى مسلح مى‌تواند موفقیت‌هاى عظیمى را به همراه آورد.

در 30 شهریور سال 1360 و درست یکسال پس از آغاز جنگ تحمیلی، صیادشیرازى از سوى فرمانده معظم کل قوا، حضرت امام خمینی(ره) به فرماندهى نیروى زمینى ارتش منصوب شد. او بلافاصله از ارومیه راهى تهران و سپس جبهه‌هاى جنوب گردید و در این منصب در عملیات‌هاى پیروزمند ثامن‌الائمه، طریق‌القدس، فتح المبین و بیت‌المقدس حضور داشت. یاد فاتح بزرگ فتح‌المبین و بیت‌المقدس فراموش‌ناشدنى است چرا که فتح‌المبین و بیت‌المقدس از یادنرفتنى است. عملیاتى که سرنوشت جبهه‌هاى اسلام علیه کفر را به پیروزى رقم زد و مسیر و روند جنگ تحمیلى را در مسیر پیروزى ارتش اسلام قرار داد.

در دوران 5 سالى که او این سمت را بر عهده داشت تلاش کرد سازمان موجود ارتش را به یک سازمان فعال که با فرهنگ اسلامى انقلاب تطابق داشته باشد سوق دهد. به همین جهت از فکر ایجاد قرارگاه‌هاى مشترک عملیاتى با سپاه پاسداران انقلاب اسلامى استقبال کرد. نام قرارگاه کربلا براى همکارى مشترک ارتش و سپاه انتخاب شد و صیادشیرازى همیشه از آن به‌عنوان یک “ترکیب مقدس” یاد مى‌کرد. در این قرارگاه فکر و ابتکارات و روحیات برادران سپاهى با فکر و دانش نظامى برادران ارتشى با هم مطرح شده و در نهایت یک سلسله عملیات موفق با عنوان کربلاى 1 تا کربلاى 12 طراحى و با اجراى آنها دشمن از سرزمین‌هاى اشغالى عقب رانده شد. شهید صیادشیرازى براى تقویت ستاد طراحى قرارگاه کربلا، دانشکده فرماندهى و ستاد ارتش را تعطیل و استادان آن را براى طرح‌ریزى عملیات به جبهه جنوب فراخواند. بنابراین براى برنامه‌ریزى براى هر عملیاتى ابتدا از سوى طراحان ارتش و سپاه طرح‌هاى جداگانه‌اى تهیه مى‌شد و آنگاه در قرارگاه مشترک کربلا، این طرح‌ها مورد بحث و بررسى قرار مى‌گرفت و طرح نهایى که طرح قرارگاه کربلا بود یعنى ارتش و سپاه بر محتواى آن توافق داشتند به مرحله اجرا در مى‌آمد.

در 18 اردیبهشت 1366 با پیشنهاد رئیس شوراى عالى دفاع و موافقت امام خمینی(ره) به درجه سرتیپى ارتقاى مقام یافت. در مهرماه سال 1368 به درخواست رئیس ستادفرماندهى کل نیروهاى مسلح و موافقت مقام معظم رهبرى و فرماندهى کل قوا به سمت معاونت بازرسى ستاد فرماندهى کل نیروهاى مسلح منصوب شد.

امیر شجاع سپاه اسلام در شهریور‌ماه 1372 با حکم فرماندهى معظم کل قوا به سمت جانشین رئیس ستاد کل نیروهاى مسلح منصوب گشت. تیمسار سرتیپ صیاد شیرازى در 16 فروردین 1378 همزمان با عیدخجسته غدیر با حکم مقام معظم فرماندهى کل قوا به درجه سرلشکرى نایل آمد.

عمر با برکت او در عرصه نبرد فرهنگى و نظامى سپرى شد. سالها در هر نماز و نیمه‌هاى شب از خداوند رستگارى و شهادت را طلب مى‌کرد، همواره در مسیرى گام بر مى‌داشت و فعالیت مى‌کرد که ضمن ثمربخش بودن تلاش بى‌پایانش آثار مفید و ارزشمند زحماتش جاودانه باقى بماند. او هرگز به لذات و زر و زیورهاى دنیا و سرگرمى‌هاى زودگذر آن دل نمى‌بست و کلیه اعمالش در جهت رضاى خدا بود.

سینه ستبر تاریخ مالامال از خاطرات حیات وممات مردان مردى است که روحشان فراتر از زمان و عرصه فراخ زمین تنگ‌تر از قلب سرشار از عشقشان بوده است. عشق به یگانه هستى‌بخش که اشتیاق لقائش آرام از جسم و جان آنها گرفته و سر سودایى‌شان را همواره بر آستان داشته است.

بانگ جرس به گوش مى‌رسد و پرستویى دیگر عزم کوچ کرده است. باز هم شقایقى بدرقه شد. باز هم در شهادت باز شد و شهید دیگری. در چنین روزى باز تهران از بوى عطر لاله پر شد.

مردى از قبیله خورشید بال گشود تا بیکران‌ها، هم او که عمرى را با شهیدان گذرانده بود، حال نداى تمامى آن شهیدانى را که صدایش مى‌کردند امروز پاسخ گفت. این بار دست خدا گلى چید که به بودنش عادت کرده بودیم، از او که بوى شهدا را استشمام مى‌کردیم.

امیر کم‌نظیر ارتش اسلام، سپهبد على صیادشیرازى یکى از پروبال سوختگان وصال نور است که لباس زیباى شهادت زیبنده قامتش و کمترین مزد اخلاص، فداکاری، ایثار و پروانگى اوست. سردار سرافراز جبهه توحید و بسیجى آشناى جبهه‌هاى افتخار و شرف و نور این جهادگر عرصه‌هاى پیکار و شیر بیشه شجاعت، ایثار و عاشق بى‌قرار، اسوه اخلاص و استقامت با صدق و صفا، پس از عمرى جهاد خالصانه و جانبازى در خطوط مقدم دفاع از اسلام و ولایت با پیکر خونین و چهره رنگین به دیار معشوق شتافت و شهید شاهد جوار قرب حق گردید.

صیاد لحظه‌هاى عشق و ایثار، بسیجى‌وار از همان روزهاى آغازین پیروزى شکوهمند انقلاب خونبار اسلامى سینه‌اش را در مقابل جبهه نفاق و تزویر و ترور سپر کرد و با خون دل و عرق جبین به پاسدارى از حرمت خون شهیدان سرافراز انقلاب سفر عشق را آغاز نمود. بازى روزگار این‌گونه بود که از میان آن همه خاک و خون در جبهه‌هاى حق علیه باطل بگذرد و اینجا در تهران غریبانه‌تر از غریبانگان دشت کربلا به دست منافقین به درجه رفیع شهادت نایل شود.

روح بلند و سرفرازش صبح روز 21 فروردین ماه 1378 در سن 55 سالگى به آسمان‌ها پر کشید و به آرزوى دیرینه خویش که همانا شهادت در راه معبود و وصال معشوق بود نایل گشت. بوسه بر تابوت حامل پیکر مطهر آن شهید والامقام توسط قلب تپنده امت اسلام، رهبر معظم انقلاب اسلامى حضرت آیت‌الله العظمى خامنه‌اى (مدظله العالی) اوج تجلیل از مقام شامخ این شهید عاشق و سردار عشق و تمام شهیدان گلگون‌کفن انقلاب اسلامى و دوران دفاع مقدس است که آرى نیز امام شهیدان خمینى کبیر بر بازوان پرتوان و دشمن‌شکن آنان بوسه مى‌زد.

انگار همین دیروز خیابان شهید قدوسى و خیابان‌هاى منتهى به ستاد کل نیروهاى مسلح صحنه وداع ملت با سردارى بود که مردم، او را در دلهایشان جاى داده بودند. شهر شهیدان، تهران در فراق شهید صیاد شیرازى یکپارچه شور و اشتیاق و وفادارى بود و مردم اعم از زن و مرد، پیر و جوان و کوچک و بزرگ در این وداع باشکوه شرکت کردند.

و اما بهشت زهرا، قطعه 29 محل دفن فرماندهان شهید نیروى هوایى در سال 78 شاهد حضور بسیارى از همرزمان شهید صیادشیرازى و پرسنل نیروهاى نظامى وانتظامى بود که در فقدان فرمانده دلاور خود عزادارى مى‌کردند.

تهیه وتنظیم : روابط عمومى ارتش جمهورى اسلا‌می




نوشته شده توسط :مرتضی::نظرات دیگران [ نظر]

87/1/20 10:20 ع

حضرت آیت الله هاشمی شاهرودی

در خبرها شنیدم برادر عزیز جناب آقای حسین موسویان از جاسوسان و خائنان محترم به ملت که اسناد و مدارک زیادی دال بر جاسوس بودن ایشان در اختیار دستگاه قضا است به چند سال حبس تعلیقی و دوری از مشاغل دیپلماتیک محکوم شده است.

حضرت آیت الله

این چه محکمه ای است که در آن برای جاسوسان چنین حکمی صادر می شود و یا بهتر بگویم جاسوسان در آن تبرئه می شوند!؟ آیا اگر موسویان یک فرد عادی بود و به طیف کارگزاران وابسته نبود هم چنین حکمی صادر می کردید. تا کی باید شاهد نفوذ فرماسونری و فرماسونرها باشیم.

آقای شاهرودی

فکر نمی کنید این طرز برخورد با مجرمین امنیتی باعث می شود که وزارت اطلاعات دلسرد شود. به حال آن سرباز گمنام امام زمان (عج) در وزارت اطلاعات فکر کنید که روی پرونده موسویان مدت ها کار کرده است. با چه شور و شوقی برای حفظ نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران پرونده را پیگیری کرده و سرانجام مچ موسویان گرفته و تحویل دستگاه قضایی داده است. آیا باز هم قادر خواهد بود این چنین کار کند؟

رئیس قوه قضاییه

یادتان هست روز اولی که آمدید فرمودید من قوه قضاییه را به صورت یک ویرانه تحویل گرفتم. شما که ویران تر کردید. فکر نمی کنم خواسته زیادی باشد اگر همان ویرانه از شما طلب کنیم. 

 

امام زمان تو شاهد باش که ما فریاد زدیم ولی گوش ها دیگر شنوا نیستند. تو شاهد باش که ما رهبرمان را تنها نگذاشتیم. رهبری مظلوم که در میان عده ای تنها مانده است. عده ای که فقط شعار می دهند "ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند" ولی در عمل علی را تنها گذاشته اند. امام زمان تو شاهد باش . . .


نوشته شده توسط :مرتضی::نظرات دیگران [ نظر]

87/1/19 10:11 ص

باید که عمر قرن هایی سر بیاید

تا مثل یک آوینی دیگر بیاید

رحمت خدا بر سید مرتضی آوینی و رحمت خدا بر سید مرتضی و رحمت خدا بر سید مرتضی.

در سفر راهیان نور تازه فهمیدم چرا آقا سید که یک متن نویس خوب، یک کارگردان خوب، یک نقاش خوب و یک مهندس خوب بود چرا اومد فکه. چون می دونست چندین سال پس اتمام جنگ نه سهوا بلکه عمدا تاریخ و جغرافیای جنگ را به لجن می کشند. او می دونست که وقتی کاروان می برن مناطق جنگی هیچ اثری از دپوی روی جاده اهواز خرمشهر و اون همه تانک که به دست رزمندگان منهدم شده بود، نخواهد بود. اون می دونست راویان با این وضعیت چیزی ندارن که از جنگ نگن. چی بگن؟ بگن طی یک عملیات مهم تمام تانک ها را به کارخانه فولاد اهواز فروختیم؟!

اصلا چرا سید مرتضی نیومد در مرکز سینمای دفاع مقدس فیلم برداری کنه و رفت فکه؟ صدای تیر و ترکش هم می ذاشت روش. عمرا اگه می فهمیدی. اما این برادران ما در صدا و سیما کی پخش کردن؟ حق هم دارن پخش نکن. تا وقتی برنامه ای مثل "مرد هزار چهره دارن" که اینا رو پخش نمی کنن. فاین تذهبون برادران!

ولی او رفت به محلی غریب در فکه. همانجا که سید مرتضی را صدا زد. اگر با چشم باز نگاه کنید می فهمید چرا سید مرتضی راهی قتلگاه فکه شد. سید وقتی از زبان خاک شنید بیش از 150 مجروح در عملیات والفجر مقدماتی به این گودی آورده شدند تا از گلوله های بعثی ها در امان باشند؛ وقتی شنید اینها انقدر در انجا بودن تا از تشنگی و شدت جراحت پرواز کردند دیگر تاب ماندن نداشت. در قتلگاه اجساد شهدا را که دید از خود بی خود شد. مصمم شد تا از انجا برنامه ای عاشورایی رقم زند. مصمم شد تا هم صدا با ستاره ها راوی مظلومیت این شهدا باشد، مگر نه اینکه تا آن زمان فقط آسمان و ستاره هایش شاهد غربت اجساد مطهر اینان بودند. مرتضی به یاری آسمان شتافت. او از چشم ستاره ها روایت مردانی را باز گفت که برای دفاع از مرزهای اعتقادی و جغرافیایی شان به فرمان ولایت گردن نهادند، دست از دنیا شستند و بر سفره شهادت نشستند. منتظر برای اذن ظهور.

قتلگاه فکه به تعبیر سید مرتضی شاید قرینه کربلا ست و شهدای آن شبیه شهدای کربلا. سید مرتضی نور شهیدان فکه را دید و خود را فدای انتشار نور آنان کرد.

 

پندار ما این است که ما مانده ایم و شهدا رفته اند اما حقیقت این است که زمان ما را با خود برده است و شهدا مانده اند.




نوشته شده توسط :مرتضی::نظرات دیگران [ نظر]

این نامه توسط یکی دوستان به نام مهدی.خ ارسال شده است:

الهم صلی علی محمد وآل محمد

سلام برخدای مسیح

که اگر هرچه بخواهم بگویم ، آخر به تو ختم می شود

شاید بهانه برای سخن گفتن با تو همچون آفریده هایت بی نهایت باشد

وشاید علت مخاطب بودنت به خاطر خالق بودن تو ست؛درست مثل شکایت ازکودک بازیگوش پیش پدرش .....!

واقعاً سزاوار است دین مبین اسلام وختم کلام حق ، با گذشت چندین میلیون سال وبا چندین هزار پیام آور و با تفسیر وحجت کامل دوازده ستاره هستی ، این چنین ملعبه دست مخلوقی باشد که با ساز مسیح آنرا می نوازند وبا سنگ صهیونیسم بر آن می کوبند.

اگر مسیح به مثل ما در مقابل غول بزرگ هالیوود ، بالیوود ، خالی بودو.... نظاره گر سلاخی   آیات الهی ومحو خدا ومنجی بشریت بود ؛ همچون پیامبران به  جزنابودی ونیستی آنان فکری نمی کرد ومعجزه الهی با زیبایی تمام بار دیگر طعم خوش غلبه حق بر باطل را به موسی ویارانش می چشاند...!

حال زمانی است که قدرت نرم افزاری ورسانه حرف اول را می زند وشاید اگر صهیونیسم از قدرت اول وآخر خود(رسانه)در  مسیر نابودی اسلام بر نمی داشت تعجب می کردیم ؟!

خدای مسیح

 من بر مسیح وتمامی پیام آوران تو ، که آمدن محمد(ص) را بشارت داده بودند وبعد ا زخود اطاعت از اور حجت ولازم دانسته بودند،درود می فرستم 

  وتو ای مسیح

 اگر محمد هم بودی با توچنین می کردند..؟!

 

 




نوشته شده توسط :مرتضی::نظرات دیگران [ نظر]

87/1/15 10:52 ص

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام بر پیامبر خدا حضرت عیسی مسیح فرزند مریم

ای فرزند مریم! همان هایی که روزی به مادرت تهمت زدند و توهین کردند، امروز دوباره آمده اند. اما این بار به برادرت محمد(ص) توهین می کنند.

ای مسیح(ع)! میدانم که مانند پدری صالح که از رفتار زشت فرزندانش سرافکنده می شود، نزد مهدی (عج) فرزند محمد(ص) سرافکنده ات کرده اند.

ای پیامبر خدا! توهین پیروانت به محمد(ص) برای ما مسلمین قابل تحمل نیست. چرا که میدانیم توهین به او توهین به همه پیامبران و در نهایت توهین به خالق همه جهان است. اما چه شده است که مسیحیان امروز به همه چیز توهین می کنند!؟

ای عیسی(ع)! مسیحیان امروزه دیگر از خود اراده ای ندارند. آنها عقل خود را به دست یهودیان سپرده اند. به دست همان هایی که خود به پیامبرشان اهانت می کنند و می گویند پیامبرشان حضرت موسی قرص های روان گردان مصرف می کرده است. چه بی عقل مردمانی هستند این مسیحیان که ملعبه دست یهود شده اند.

ای پیامبر دوستی ها! ما از محمد(ص) آموخته ایم برای دشمنان قابل هدایت و برای فریب خوردگان دعا کنیم تا آنها هم به صراط مستقیم هدایت شوند. پس تو هم برای انها دعا کن.

خدایا! دشمنان اسلام اگر قابل هدایت نیستند نابود بگردان.

 

ای دوستان شما هم از طرف مهدی دعوت شده اید:

گنجینه قصار  /  یعسوب   /  عاشقانه  /  دسته کلید  وب نوشت های یک خبرنگار

 




نوشته شده توسط :مرتضی::نظرات دیگران [ نظر]

<   <<   41   42   43   44   45   >>   >