تاریخ گواه خوبی است ! نه که فکر کنی فقط حکایت تو باشد! نه؛
همه آن جماعتی هم که به موسی(ع) گفتند تو با خدایت بروید بجنگید، بعد ما میآییم، فکر میکردند خدا را که هیچ، موسی(ع) پیامبر خدا را هم قبول دارند.
حتی همه آن اهل مدینهای که دیدند حسین بن علی(ع)، فرزند پیامبر، راهی مکه شد و بعدتر حجش را نا تمام گذاشت؛ حتیتر همه آن کوفیانی که نامههای دعوتشان را پس گرفتند، میپنداشتند هم خدا را قبول دارند، هم آخرین دین و هم آخرین رسولش را!
اصلا همه عشقهای دنیا و همه اعتقاداتش وقتی در ترازوی عمل قرار میگیرد، عیارشان معلوم می شود.
حالا تو بیا از « سید علی » بگو؛ از « ولایت فقیه »؛
تو فکر کن از " ارزشهای انقلاب و اندیشههای امام " میگویی. نمیدانم؛ شاید هم بگویی، اما حرف هایت، همان حرف مانده؛ به عمل نمی رسد برادر من!
نه که بترسی؛ نه، مشکل از ترس نیست؛ نمیتوانی ژست روشنفکری انتقاد به درون را رها کنی!
مزهی صوت و کفها و تملقهایی که در ازای تاختن به بدنهی نظام صاحب شدهای، زیر زبان روحت مانده!
فکر کن حالا بعد از این همه سال، من باید برای تو از این کلام ساده بگویم که " به عمل کار برآید ، به سخندانی نیست ".
« سید علی » را با خدایش تنها به جنگ نفرست؛ خودت هم اسب زین کن برادر!
نوشته شده توسط :مرتضی::نظرات دیگران [ نظر]